پرسپولیس تنها تیم ایرانی است که طی شش سال گذشته (حد فاصل 2017 تا 2023) توانسته یک بار در نیمه نهایی، دو بار در فینال و یک بار در یک چهارم نهایی باشد.
اگر میگویید یک نیمه نهایی و یک فینال برای برانکو بود و او با دستهای خالی فینالیست شد قبول، اما فینال بعدی و معجزه دوم را همین یحیی گلمحمدی رقم زد. خلق معجزه با تیمی که تازه جمع کرده و به قطر برده بود حتی کمتر از پا گذاشتن به فینال با علوانزاده به نظر نمیرسید. روزهایی که بدنساز تیم به خدمات هتل دوحه تیشرت میداد تا از آنها یخ اضافی بگیرد و داخل سطلهای زباله بزرگی بریزد که برای بازیکنان پرسپولیس حکم وان یخ برای ریکاوری را داشت.
پرسپولیس اینطوری به فینال رسیده بود و هرگز نمیشد این اتفاق را کوچک شمرد. فینال و اتفاقات قبلش را هم شاید به خاطر داشته باشید. چند تا محروم، چند ستاره جداشده و کلی معضل دیگر و البته باخت با دو تا پنالتی کاملا اتفاقی و بدموقع. تیترهای بعد از آن فینال در رسانههای هوادار رقیب درست شبیه روز بعد از باخت به الدحیل بود. آنها ستارههایشان را به رخ کشیدند و با برداشتن تمام توجهات از تیم خود فقط به پرسپولیس کنایه زدند که در حسرت ستاره ماندید، اما آن روز هم این فوتبال ایران بود که از قهرمانی بعدی محروم شد.
البته که شاید پرسپولیس در صعود از گروه در مواجهه با غولهای پرستارهای مثل الاتحاد و الهلال شاید بازنده میشد و به مراحل بالاتر صعود نمیکرد، اما هر طور نگاه کنید، امروز این تیم و البته سپاهان قادر بودند کاری برای فوتبال ایران در آسیا انجام دهند و حداقل سطح فنی فوتبالشان به اندازهای هست که مقدمات معجزه با دستهای خالی را در جنگ نابرابر مقابل تیمهای چند صد میلیون دلاری صعودی فراهم کنند.
پرسپولیس باخت و از آسیا حذف شد که حتما برای دوستدارانش لحظاتی ناراحتکننده رقم خورده، اما بدتر از گل دوم اولونگا و غم شکست، چیزی بود که بعد از سوت پایان مسابقه رقم خورد. جایی که تیم قهرمان فوتبال ایران بعد از یک نود دقیقه هیجانانگیز جرئت عبور از مقابل هواداران خودی را نداشت. چرا؟ چون قرار بود فحش و ناسزا بشنود و با با پرتاب بطری از آنها استقبال شود.
لحظات تلخی بود و تصاویر عجیبی رقم خورد. بازیکن جوان پرسپولیس سعی داشت گلمحمدی را از جایی که هر لحظه ممکن بود با اصابت یک بطری نقش بر زمین شود کنار بکشاند اما گلمحمدی ایستاد و دستهایش را باز کرد تا بگوید: «چرا؟»
این چرا، چرای کوچکی نبود و در دل خودش حرف داشت. خلاصهاش این میشد که چرا باید با تیمی که در چهار سال اخیر هم بهلحاظ ارائه مدل فوتبال بالاتر از بقیه تیمها بوده، هم بیشترین جامها را گرفته چنین برخوردی شود؟
بگذارید یک مثال بزنیم. بارسلونا با ژاوی دو فصل متوالی در مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا حذف شد و از گروهش بالا نرفت. بعدتر آنها در لیگ اروپا هم توفیقی نداشتند و جامی که میتوانست التیامبخش زخمهای هوادارانشان باشد را نیز از دست دادند، اما هیچکس به ژاوی «تو» نگفت و هیچ هواداری به خودش حق نداد به سمت سرمربی یا بازیکن تیمی که عاشقانه دوستش دارد بطری یا نارنگی پرتاب کند. بارسا قبل از ژاوی با رونالد کومان فقط یک جام حذفی را برده بود و بعد از والورده با کیکه ستین هم الکلاسیکو را باخته بود هم سابقه حذف در سیال با باخت 8 گله مقابل بایرن را داشت.
البته که در تمام آن دوران سخت، رسانههای بارسلونایی و البته مادریدی بارها از عملکرد بلوگرانا انتقاد کردند و کیکه ستین، کومان و ژاوی سختترین انتقادها را شنیدند و در کانون حملات رسانهها بودند. همچنین به خاطر ابعاد جهانی علاقهمندی به بارسا این فشار با توجه به گستره علاقهمندی به این تیم در فضای مجازی بیشتر هم میشد، اما همه میدانستند در دوره گذار و شکستها و ناکامیها که بعضا با باختهای تحقیرکننده در زمین مسابقه رقم میخورد ناراحتی به عصبانیت و سپس خشم تبدیل میشود اما قرار نیست حاصل این خشم واکنشهای آنی غیرقابلتوجیهی مثل «حیاکن رها کن» به مربیای باشد که در شروع بازی امپراتور خطابش کرده بودند.
پرسپولیس مقابل الدحیل شکست خورد و حالا خیلیها -چه آنها که دلسوزند، چه گروهی که عامدانه دنبال تخریب و ناکاوت کردن پرسپولیس هستند- از دل این باخت نکته بیرون میکشند تا حرف آخرشان را توجیه کنند. حرف آخرشان جدایی یحیی گلمحمدی است. همان مربیای که فقط یک فصل در رقابت با رقیب کم آورد و به خاطر نداشتن دو مدافع میانی و دروازهبان شش دانگ جام را به حریف داد، اما در سایر فصول از جمله فصل گذشته هر آنچه در رویای هواداران میگنجید را عینیت بخشید و حتی در کسب دوگانه داخلی هم از برانکو و پروین عقب نماند.
یحیی گلمحمدی با تمام ایرادهای فنی یا کاراکتریستیک قطعا بهترین مربی فعلی فوتبال ایران و یکی از سه مربی برتر تاریخ باشگاه پرسپولیس به حساب میآید و با در نظر گرفتن دستاوردهایش زیبنده این برخورد نبوده و نیست. یادمان نرفته همین هوادارانی که دو سال قبل بعد از ناکامی در رقابت با تیم فرهاد مجیدی، دستیاران او را عامل ناکامی میدانستند، حالا خواستار بازگشت همان دستیارها هستند و میگویند یحیی تنهاست و دستیار قوی میخواهد.
این البته یکی از ایرادها و نقدهایی است که به او میشود. مثلا میگویند دعوایی که یحیی با درویش شروع کرد به پرسپولیس لطمه زد، اما کافی است مسیر اعتراضها و محتوای مصاحبههای معترضانه گلمحمدی به مدیریت باشگاهش را دوباره مرور کنید تا ببینید کدام بخش از انتقادهای او بیجا و کدامیک از خواستههایش ناحق و نادرست بوده است؟
نکته مهم در این انتقادها همان چیزی است که خیلیها نمیبینند یا دوست ندارند ببینند. یحیی گلمحمدی همه آنچه میخواست و بدان معتض بود را برای بازیکنان و تیم میخواست. اگر امکانات خواست، برای بهبود کیفیت فنی تیمش خواست، اگر پول و پاداش خواست، برای تمرکز بیشتر بازیکن روی کار فنی و فوتبالشان خواست و اگر خواستار بازیکن باکیفیت و جدید بود، میخواست تیمش را در بالاترین سطح برای رقابت با متمولهای لیگ خودی و البته رقبای ثروتمند آسیایی تجهیز کند. حالا شما کجای این خواستهها را اعتراض میدانید و به چه چیزی از این درخواستها برچسب قهر و غر میچسبانید؟
پرسپولیس به الدحیل باخت. گاهی منطق فوتبال حکم شکست را برایتان امضا میکند و در آن هیچ تردیدی هم نیست، اما گاهی شکستها غیرمنطقی میشوند و مدام دنبال توجیه و علتهای رقم خوردنش میگردید. از نظر برخی پیشکسوتان و هواداران پرسپولیس باخت به الدحیل غیرمنطقی بود، چون حریف بهترین بازیکنش (کوتینیو) را اصلا به تهران نیاورده و بهترین مهاجمش (اولونگا) بازی را از روی نیمکت شروع کرده بود. آنها میگویند حریف از قبل حذف شده بود و انگیزهای نداشت و پرسپولیس باید در این زمین پیروز میشد. اما تصور کنید پرسپولیس یک اولونگا داشت که دقیقه 66 به زمین میآمد، 86 گل میزد و 88 مصدوم میشد و به بیرون میرفت. کاری به زمین تمرین و پرواز مناسب و امکانات ریکاوری و هزار مقدمات دیگر برای در اختیار داشتن تیمی قدرتمندتر نداریم. صحبت فقط درباره تفاوتی است که با همین یک بازیکن در خط حمله میتوانست ایجاد شود و نشد. تفاوتی که حداقل 4-3 میلیون دلار برای باشگاه پرسپولیس آب میخورد و البته میتواند حکم صعود را با حذف عوض کند، اما واقعیت اینجاست که پرسپولیس توان از بین بردن همین یک تفاوت را هم ندارد.
غیر از این یک مورد باید جریان مسابقه با الدحیل را با دقت و وسواس بیشتری نگاه کرد و از احساسات فاصله گرفت. چه موافق باشید، چه نه، اما این بهترین و باکیفیتترین بازی پرسپولیس در مرحله گروهی لیگ قهرمانان آسیا و کل این فصل بود. مالکیت بالا، خلق موقعیت و شوت زیاد، حضور دائمی مقابل دروازه حریف، ریتم و سرعت مناسب انتقال از فاز دفاع به حمله و امتحان کردن انواع و اقسام روشهایی که میشد برای گلزنی به آنها متوسل شد. پرسپولیس همه این کارها را کرد، اما به اندازه کافی گل نزد. چون از یک معضل رنج میبرد. مهمترین معضل پرسپولیس در این بازی دقت شوت یا همان نرخ تبدیل شوت به گل بود که ناشی از بیدقتی و کیفیت پایین ضربات نهایی بازیکنان پرسپولیس میشد.
البته که درخشش مدافعان و دروازهبان حریف تا حدودی غیرعادی و عجیب به نظر میرسید، اما دقت ضربات نهایی بازیکنان پرسپولیس هم چیزی نبود که یحیی در جریان بازی تغییرش دهد یا بهبود بخشد. البته این معضل از فصل قبل در پرسپولیس وجود داشته و تازه نیست. پرسپولیس در لیگ برتر فصل قبل غیر از مقطع پایانی و همچنین در یک سوم ابتدایی این فصل در خلق موقعیت مقابل دروازه حریفان مشکل داشته، اما این مشکل در بازی الدحیل به چشم نخورد، چرا که در فاز حمله شرایط نرمال بود و آمار گویای این واقعیت است، اما معضل تبدیل نرخ شوت به گل که از فصل قبل گریبانگیر این تیم بوده در این مسابقه به شدت آزاردهنده بود و مهمترین فکت برای عدم تناسب نتیجه با شرایط مسابقه بود. معضلی که یا باید با تمرین بیشتر تا حدودی کمترش کرد یا دنبال بازیکن چند میلیون دلاری بود که مثل اولونگا از حداقل ضربه به دروازه حریف یک پیروزی بسازد.
هر چه که بگویید و بگوییم یک چیز را باید در نظر گرفت. اینکه باور کنید در فوتبال هم تقدیر وجود دارد و بعضا توان مقابله با آن در وجود بهترین مربی و باکیفیتترین بازیکن هم نیست. در مسابقهای که تلاش تیم برای گلزنی با رسیدن به پنالتی به نتیجه میرسد، اما بهترین پنالتیزن تیم ضربهاش را از دست میدهد، یعنی تقدیر جلوی پیشروی و برد پرسپولیس را گرفته و گریزی از شکست و ناکامی نیست. بگذارید سادهترش را بگویم. در بازیای که دروازهبان حریف انگار آخرین بازی عمرش را میکند، آنهمه موقعیت پشتسرهم از دست میرود و گولسیانی پنالتی را از دست میدهد، یعنی قرار نیست پرسپولیس به گل برسد و برنده باشد. این حالت از جمله داستانهای ترسناک در فوتبال است که ممکن است برای هر تیم حتی باکیفیتی بالاتر از پرسپولیس و در مسابقهای با سطح اختلاف بیشتر بین دو تیم نسبت به آنچه بین الدحیل و پرسپولیس در بازی اخیر وجود داشت، رخ دهد.
فقط کافی بود تا گولسیانی مثل تمام پنالتیهای قبلیاش انتخاب سادهتری داشته باشد و توپ را گل کند تا هیچکس به تعویضهای یحیی، کرنر شدن یک توپ و هزار ماجرای دیگری که میتواند سرمربی پرسپولیس را در مسلخ قرار دهد اشارهای نکند و همه از فوتبال با کیفیت پرسپولیس مقابل الدحیل پرمهره و سرمربی نامدارش بگویند. فقط همان پنالتی میتوانست سرنوشت بازی را عوض کند و تعریف و تمجید از سوی همان اشخاص جای انتقادها را بگیرد پس بیایید اینقدر ماجرا را پیچیده نکنیم.
صحبت از تغییرات یحیی گلمحمدی در جریان بازی شد و ورود به جزئیات ایرادهایی که از او میگیرند، اما با تمام این تغییرات و اشتباهات به زعم منتقدان اگر همان پنالتی گل میشد، همه از این تغییرات و جابجاییهای رخداده تمجید میکردند و میگفتند یحیی چه تصمیم عاقلانهای گرفت که عمری را به زمین آورد و ورق بازی برگشت. حالا اما میگویند چرا عمری زودتر نیامد، یا چرا عمری جای صادقی آمد. جوابها بدون اینکه از طرف کادر فنی داده شود، روشن است. عمری مصدوم بود و قابلیت و توانایی بازی در ترکیب اصلی را نداشت یا صادقی خسته شده بود و شرایط او را مربیای که هر روز با او زندگی کرده و از نزدیک رصدش میکند بهتر از من و شما میداند.
میگویند چرا ترابی همه کرنرها را زد و روی تیر یک فرستاد اما اشتباه میکنند، چون سروش رفیعی هم کرنر میزد و البته در غیاب عالیشاه همیشه این نفرات کرنرها را میزنند و اصلا این چیزی نیست که بشود به عنوان فکتی برای ایراد گرفتن به سرمربی تیم علمش کرد. یا میگویند چرا وقتی یحیی دنبال برد بود، نبیل باهویی را به زمین نبرد تا مهاجمان بیشتری در زمین حریف داشته باشد، اما همینها بودند که قبلتر میگفتند با حضور باهویی در زمین پرسپولیس ده نفره میشود و واقعا هم میشد. پس بازی ندادن به او توجیه عقلانی داشت و شاید سورگی و احمدی نسبت به این بازیکن مهرههای مفیدتری هستند.
برخی انتقادها نیز کاملا بیراه و ناوارد است.پیشکسوتی گفته بود پرسپولیس فقط زیر توپ زد که این حرف مثال بارز بیانصافی است، چرا که آمار و آنچه در زمین مسابقه دیدیم حکایت از یکی از باکیفیتترین بازیهای پرسپولیس در فاز تهاجمی دارد. یا پیشکسوت دیگری گفته چرا پرسپولیس با دو هافبک دفاعی به زمین رفت در حالی که فقط با تماشای 5 دقیقه ابتدایی میشد فهمید که میلاد سرلک هافبک دفاعی نیست و در نقش و پست جدیدی بازی میکند که به خاطر کمبودها در این پست به کار گرفته شد و البته برخلاف انتقادها بد هم کار نکرد.
یکی هم گفته که چرا عالیشاه بازی نکرد که از اینجا متوجه میشود چقدر بعضیها پرتند.
مشکلات پرسپولیس در فاز حمله با کمی بیدقتی و بدشانسی و البته عدم برخورداری از بازیکن توانمند که قابلیت گلزنی داشته باشد تا حد بسیاری قابل توجیه است و بخش اعظمی از آن نیز به یحیی گلمحمدی و کادر فنی مربوط نمیشود، اما شاید در فاز دفاع بشود به یحیی و کادرش ایراد گرفت که مقابل تدبیر سرمربی الدحل چارهای نیندیشیدند یا تصمیم اشتباهی گرفتند.
واقعیت این است که فیلیپ گالتیه سرمربی بزرگ و باهوشی است و البته ابزار مناسبی هم در اختیار دارد و مشخص بود از ابتدای مسابقه دنبال رسیدن به گل از روی ضدحمله است. اساسا تیمی که نیاز به برد دارد و رو به جلو بازی میکند، در اصول دفاعی باید مواردی را رعایت کند. گالتیه عمق تیمش را بسته بود و دفاع میکرد و مدام دنبال ضدحملات سریع بود که تیمش گل اول را نیز از همین راه به ثمر رساند و در چند صحنه به گل دوم هم نزدیک شد که سر آخر با اولونگا به هدفش رسید.
در واقع تیمی که با ابزاری مثل معز علی و اولونگا دنبال استفاده از چنین موقعیتهایی میگردد و یحیی باید در کنار گولسیانی و کنعانی که اساسا مدافعان سریعی نیستند، یکی از بازیکنان تیمش مثل علی نعمتی یا ریگی را در زمین خودی یا نزدیک به دو مدافع میانیاش نگه میداشت تا آنطور رکب نخورد و غافلگیر نشود. این اتفاق باعث شد در چند نوبت مهاجمان الدحیل با مدافعان پرسپولیس 2 به 2 یا حتی 3 به 2 شوند، در حالی که شاید اگر مثلا نعمتی یا ریگی به این دو مدافع نزدیکتر بازی میکردند، حداقل پرسپولیس گل دوم را نمیخورد و تا لحظه آخر با امید بیشتری برای رسیدن به گل دوم و صعود تلاش میکرد. در واقع شاید بتوان این نکته را به عنوان تنها ایراد بزرگ فنی از گل محمدی و کادرش مطرح کرد و دنبال جوابش گشت.
پرسپولیس در اسکواد خود نقص دارد، مشکلاتی در امور فنی این تیم دیده میشود و ذهن جستوجوگر هوادار و پیشکسوت منتقد بعد از باخت دنبال نکتهای میگردد تا آن را به عنوان دلایل باخت و ناکامی مطرح کند اما پیروزی در یک مسابقه فوتبال همانقدر که در ظاهر خیلی ساده رقم میخورد، میتواند بسیار پیچیده هم باشد و اصلا اینطور نیست که با کنار هم قراردادن چند نکته بتوان گفت اگر گلمحمدی فلان تغییر را انجام میداد یا بهمان تصمیم را میگرفت، حتما موفق میشد. در واقع همان قدر که یک شکست میتواند توجیهاتی منطقی مثل نداشتن یک مهاجم شاخص داشته باشد یا عنصر بدشانسی مثل آنچه در ضربه پنالتی گولسیانی برایش مطرح شود، بسیار پیچیده به نظر میرسد و هیچگاه نباید با سادهانگاری درباره مقصر بودن یک بازیکن یا مربی حکم داد و درپی آن حکم، آنها را به مسلخ برد و گوشه رینگ قرارشان داد هر چند انتقاد حق رسانه و هوادار است و مربی تیم بزرگی مثل پرسپولیس همیشه باید آماده مواجهه با این اتمسفر و تنگناهای سخت باشد و آن را با کمترین خسارت و ضربه تیمش مدیریت کند.
با وجود همه این مشکلات و با همه نقایص موجود این تیم میتواند در بازگشت به لیگ برتر خودش را جمع و جور کند و در قامت مدعی ناکامی در لیگ قهرمانان آسیا را فراموش کند. پرسپولیس فعلا بیشتر از مهاجم نوک با قایلت نرخ بالای تبدیل شوت به گل یا بازیکنی که کرنرها را بهتر و دقیقتر ارسال کند به یکدلی، اتحاد و صمیمیت بین مجموعه بازیکنان، کادر فنی و باشگاهش نیاز دارد و چنانچه این اتفاق رخ دهد و تیم در مسیر درست قرار بگیرد، با ترمیم کمبودها در نقل و انتقالات زمستانی این پرسپولیس تبدیل به همان تیمی خواهد شد که در فروردین ماه امسال با تلنگری از خواب بیدار شد و همه جامها را روی دست گرفت (البته امسال کار به این سادگیها نیست).
محمد قراگزلو
source