پس از آنکه ترانه خوانی و دست افشانی یک شهروند گیلانی در اماکن عمومی شهر رشت با واکنش منفی برخی نهادهای انتظامی مواجه شد، موجی از موضع گیریهای موافق و مخالف در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی شکل گرفت و به این اتفاق محلی، ابعاد ملی و بلکه بین المللی بخشید. انتشار ویدئوهای آوازخوانی گیله مردی 70 ساله که به «صادق بوقی» مشهور است تصویری از شهروندانی شاد و بانشاط ارائه میداد که با آهنگی فولکلور و عامیانه همخوانی و هماوایی میکنند و لحظاتی خوش و خاطره انگیز رقم میزنند.
لحن شیرین و لهجه دوست داشتنی آوازها در کمترین زمان ممکن، فیلمهای غیرحرفهای رهگذران از این شادمانی میدانی را در شبکههای اجتماعی پرمخاطب کرد و بازدیدها و پسندهای فراوانی را در پی داشت. شستها و قلبهای پای این ویدئو اما وقتی به حال انفجار رسید که خبر آمد برخی از صفحات اینستاگرامی پخش کننده این شادمانیها مسدود شده اند. به مجرد درز این خبر موج سهمگینی از واکنش کاربران شبکههای اجتماعی در حمایت از آن آهنگها برخاست. حتی برخی از شخصیتهای مشهور سیاسی و فرهنگی، از جمله وزیر گردشگری، وارد گود شده و با لحنی انتقادی به برخوردهای سلیقهای واکنش نشان دادند. مضمون گفته و ناگفته این واکنش ها، حیرت و اعتراض و نیشخند و تمسخر این اقدام سئوال برانگیز بود. در این میان، موج سواری رسانههای فارسی زبان خارج از کشور هم دامنه توجهات عمومی را به این ماجرا گسترده تر کرد و بازتاب رسانهای آن را در مسیری به جریان انداخت که توگویی در حاکمیت، یک عزم سیستماتیک برای مقابله با شادیهای مردمی وجود دارد و راهبرد نظام، سرکوب نشاط شهروندان است. اما آیا این روایتی واقعی است؟
شادی جمعی، از سربازان پادگان تا ماهی فروشان رشت
این اولین بار نیست که تصاویری از شادمانی و نشاط جمعی شهروندان، در فضای مجازی منتشر میشود. تقریبا هر روز ویدئوهای کوتاه و بلندی از ورزش صبحگاهی زنان و مردان شاد در صحن پارکها و اماکن ورزشی درشبکههای در موسیقیهای مفرح اجتماعی منتشر میشود. غیر از این، چندی پیش فیلمی از سربازان گروه موزیک یک پادگان منتشر شد که با نشاطی فراوان، شادمانی میکردند. وقتی آن تصاویر انتشار یافت شاید کسانی گمان میکردند این سربازان، به زودی با توبیخ و مؤاخذه مواجه خواهد شد اما درایت فرماندهان نظامی در طبیعی دانستن آن شادمانی، از تبدیل یک شادی جمعی به یک مسأله اجتماعی پیشگیری کرد.
برخورد هوشمندانه مسئولان نظامی با دست افشانی و پایکوبی، نه تنها به تنبیه و مؤاخذه آنان نینجامید بلکه پویشی با عنوان «شادی حق ماست» ایجاد کرد و بسیاری از کارشناسان مسائل اجتماعی و فعالان رسانهای را برای قدردانی از برخورد هوشمندانه فرماندهان نظامی همصدا کرد. چنین سوابقی مؤید آن است که غالب مدیران و مسولان، در طبیعی و بلکه ضروری دانستن شادیهای جمعی و نشاطهای خودجوش مردمی همداستان اند؛ و اگر اتفاقات تلخی مثل برخورد با ترانه خوان گیلک رخ میدهد در درجه اول، حاصل سلیقه گرایی برخی مدیران است نه سیاست اصولی و ابلاغی حاکمیت.
برخورد با برگزاری کنسرتها یا بهانه گیری برای مقابله با تجمعات فرهنگی و هنری را که در مناطقی مثل خوزستان و اصفهان و خراسان میبینیم باید بر اساس همین تحلیل ارزیابی کرد. وقتی علیرضا قربانی، هنرمند نجیب عرصه موسیقی از عدم صدور مجوز کنسرتش در اصفهان به بهانه حضور نوازنده زن در گروه، گلایه کرد مسئولان ارشد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مستقیما از او عذرخواهی کردند و قول پیگیری دادند. وقتی اتفاقی شبیه این در خوزستان رخ داد مدیران عرصه هنری و موسیقی به دلجویی از یک هنرمند مظلوم اقدام کردند.
توسعه و امنیت به شرط شادی
شادی جمعی و نشاط اجتماعی، لازمه پویایی و انسجام ملی است. هیچ چیز به اندازه خوشدلی و سرخوشی عمومی نمیتواند امنیت خاطر شهروندان را تأمین کند. در چنین فضایی است که سرمایه اجتماعی تقویت و زمینه تحکیم امنیت ملی مهیا میشود. شادمانی با حفظ اصول اخلاقی یک حق ملی است که همه شهروندان باید از آن بهره مند باشند. هر نظام سیاسی هوشمندی نه تنها در مقام برخورد با شادمانیهای عمومی نیست بلکه در بسط و ترویج برنامههایی که نشاط اجتماعی میآفرینند پیشقدم میشود. حکومتها با چنین تدابیر و اقداماتی، ساختارهای اجتماعی را از وضعیت فردگرایانه و اتمیک به وضعیت پویا و منسجم و خوشبین و امیدوار تبدیل میکنند. شرط توسعه، وجود شهروندانی بانشاط و امیدوار و مثبت اندیش است. براین اساس، حمایت از شادیهای خودجوش مردمی،هم منافع سیاسی و امنیتی در پی دارد و هم فواید اقتصادی و اجتماعی.
جامعه ایران به تبعیت از فضای ملتهب بین المللی، مستعد تب و تابها و تلاطمات مختلف است. چیزی که اکنون اولویت مسلّم فضای جامعه است تقویت همگرایی ملی و افزایش سرمایه اجتماعی است. عوامل داخلی و خارجی فراوانی دست در کار دارند تا سرمایه اجتماعی ایران را فرسوده و مضمحل کنند و همگرایی و انسجام ملی را مخدوش سازند. چیزی که در این میان غیرقابل توجیه است رفتار برخی نهادهای نظارتی و انتظامی است که به جای برخوردهای کم هزینه ارشادی و اقناعی، رویکردهای مخاطره آمیز قهری را پیش میگیرند. نیاز فوری جامعه ایران، تفاهم ملی و مدارای معقول است. وظیفه و مأموریت سازمانی متولیان نظم اجتماعی به جای خود؛ اما رفتار برخی نهادها در ماجرای ترانه خوانی و دست افشانی صادق بوقی، بی سلیقه ترین و ناپخته ترین نمونه از سیاست مواجهه با نشاط آفرینی مردمی است. دلیل اگر بخواهید کافی است به موج بلند و بی مهار مخالفتهای شهروندان در فضای مجازی با برخورد با تصاویر دست افشانی و پایکوبی گیله مرد 70 ساله در بازار ماهی فروشان رشت نگاه کنید. اگرچه به فاصله کوتاهی پس از مسدود شدن صفحه صادق بوقی در اینستاگرام، صفحه وی مجددا به او بازگردانده شد اما موجی که این رخداد بوجود اورد بسیار گسترده و قابل توجه بود. این واقعه نشان داد که برخی مهارت خاصی در برآشفتن احساسات عمومی و ذهن جمعی ایرانیان حتی به بهانه یک شادمانی مختصر و ترانه خوانی چندنفره در یک بازار محلی دارند و قادرند از چنین رخداد سادهای ،داستانی پرماجرا با ابعاد ملی و حتی فراملی بسازند. رسانههای ایران ستیزنیز چون همیشه تلاش کردند تا پاس گل برخی کج سلیقه را با استفاده از انواع روشها ی تبلیغاتی به عنوان سیاست نظام جا بزنند.
منبع: نورنیوز
source