مدیر عامل و بنیانگذار، متفاوت گفت.
گتی آکراسیا این اصطلاح برای لحظاتی است که می دانید باید چه کاری انجام دهید، اما به جای آن کار دیگری انجام می دهید. کنش متناقض ممکن است ناشی از ضعف در اراده، تمایل به اینرسی یا چیز دیگری باشد.
اما در مورد آن مواقعی که می دانید چه کاری باید انجام دهید، اما به دلیل عوامل بیرونی، دلایلی خارج از کنترل شما، کار دیگری انجام می دهید چطور؟
وقتی نوبت به ایجاد محتوای بازاریابی معتبر میرسد، چنین چیزی در حال وقوع است. بازاریابان می دانند که شرکت ها برای ایجاد روابط و افزایش فروش به محتوای اصلی قابل اعتماد نیاز دارند. بنابراین، چرا شرکت ها در درجه اول بودجه های بازاریابی خود را صرف تبلیغات سنتی می کنند؟
گزارش گارتنر “وضعیت بودجه و استراتژی بازاریابی 2022” نشان میدهد که مدیران مدیریت سرمایه نیمی از بودجه بازاریابی آفلاین خود را صرف آگاهی و تعامل با نام تجاری میکنند – برای مثال تبلیغات تلویزیونی تحریککننده احساسات – و بقیه را صرف بازاریابی عملکرد میکنند، یعنی محتوای مبتنی بر داده طراحی شده است. برای افزایش تبدیل، مانند یک پیشنهاد زمانی محدود در یک آگهی تبلیغاتی. آنها فرصتی را «در میانه» از دست میدهند – زمانی بین زمانی که مصرفکننده از یک برند، شاید از طریق یک آگهی تجاری به یاد ماندنی، یاد میگیرد، و لحظهای که چیزی را خریداری میکند، شاید از طریق یک تبلیغ دیجیتال متقاعدکننده.
با توجه به فشارسنج اعتماد Edelman 2022، تنها 8 درصد از افرادی که یک تبلیغ را برای اولین بار می بینند به طور خودکار فکر می کنند که درست است. آنها به محتوای معتبر ایجاد شده توسط افراد واقعی اعتماد دارند. با این حال، طبق گفته گارتنر، شرکتهای B2C بیش از هر کانال آفلاین دیگری برای تلویزیون هزینه میکنند.
اطلاعات بیشتر از FORBES ADVISORبهترین حسابهای پسانداز پربازده سال 2024ByKevin PayneContributorبهترین حسابهای پسانداز سود 5% در سال 2024 ByCassidy Horton Contributor بازاریابان میدانند که فرصتی را برای رسیدن به این قیف میانی از دست میدهند. پس چرا شرکتهای بیشتری در بودجه خود تجدیدنظر نمیکنند تا آنچه را که میدانند در مورد ترجیحات مصرفکننده درست است، منعکس کنند؟ پاسخ آکراسیا نیست. من صنعت تبلیغات و بازاریابی را مقصر می دانم.
Infrastructure Holding Marketers Back من متوجه شدهام که چشمانداز آژانس قدیمی، یافتن شرکای مورد نیاز برای ارتباط با خریداران را برای CMOها بسیار سخت میکند. مثل ضرب المثل قدیمی “هیچ کس به خاطر خرید IBM اخراج نمی شود.” آژانسهای سنتی در اکثر موارد هنوز هم اول از همه به تلویزیون فکر میکنند زیرا اینگونه طراحی شدهاند. شما چیزی را که می دانید خریداری می کنید.
اما بازاریابهای امروزی میدانند که چشمانداز رسانهها به شدت تغییر کرده است و مسیر مدرن برای خرید چیزی جز خطی است. بسیاری از مصرف کنندگان از کانال های مختلفی برای تحقیق و خرید استفاده می کنند، از جمله رسانه های اجتماعی، تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات دهان به دهان و جستجوهای اینترنتی. هر یک از این نقاط تماس فرصتی برای تأثیرگذاری بر رفتار خرید افراد است. ارائه پیامهای تجاری سنتی کار را انجام نمیدهد، که برای شرکتها معمایی ایجاد میکند، و حتی ناهماهنگی شناختی برای آن دسته از بازاریابان که متوجه میشوند تبلیغاتی که به راه میاندازند چیزی نیست که نیاز دارند.
ایجاد محتوای معتبر و ارزشمند برای اواسط مسیر خرید، از جمله محتوای رسانه های اجتماعی تولید شده توسط کاربر، نه تنها راهی موثر برای به دست آوردن سهم بازار است، بلکه هزینه کمتری نسبت به اسپات های تلویزیونی براق دارد و بازگشت سرمایه بهتری را ارائه می دهد. به همین دلیل است که استارت آپ ها و برندهای رقیب از این نوع محتوا استقبال می کنند. برندهای بزرگتر به راههایی نیاز دارند تا این سبک محتوا را در قالبهای مختلف و به طور منسجم به تصویر بکشند، بنابراین میتوانند زرادخانهای از داراییها را برای دسترسی به مشتریان بدون توجه به جایی که آنها خرید میکنند، بسازند.
بازاندیشی در بودجه ها و رویکردها برای ایجاد آمیخته بازاریابی مدرن راه حل، از دیدگاه کلان، شرکای هستند که آمیخته بازاریابی مدرن را درک می کنند و می توانند با تیم ها و منابع داخلی یک برند برای بهینه سازی بودجه و پاسخگویی به تقاضا برای محتوای معتبر در مقیاس کار کنند.
برای بازاریابان سازمانی، این راه حل مستلزم انحراف بودجه از لحظات پخش بزرگ به ایجاد کتابخانه های محتوای قوی است. منظور من از کتابخانههای محتوا، b-roll استاندارد شما نیست، آژانسهای فیلم «اضافی» هنگام فیلمبرداری از مکانهای تجاری برای تغییر کاربری در شبکههای اجتماعی فیلمبرداری میکنند. من در مورد محتوای متفکرانه صحبت میکنم که با هدف مشارکت با تیم اجتماعی یک برند گرفته شده است تا در طول سال در پلتفرمها و کانالها استفاده شود.
این محتوا ممکن است شامل ویدئوهایی به سبک مستند باشد که به جای پیشنهادهای ارزش محصول، بر داستانهای مشتری یا برند تمرکز دارند. برای الهام گرفتن، شرکتها میتوانند به افراد تازهکار دیجیتالی نگاه کنند که داستان سرایی خارج از جعبه را میپذیرند، مانند Liquid Death. بله، این برند رقیب با بستهبندی شبیه قوطیهای آبجو و لوگویی که فلزات سنگین را فریاد میزند، توانسته آب را هیجانانگیز کند. در مورد موسیقی، Liquid Death از نوازندگان حرفهای دعوت کرد تا شکایات مشتریان و نظرات منفی را به صفحات وینیل تبدیل کنند که برای خرید در وبسایت خود در دسترس هستند. این برند حتی یک موزیک ویدیو ساخت که لحن بیاحترامی آن را نشان میدهد.
نمونه دیگری از داستان سرایی معتبر از استانلی می آید. زنی پس از اینکه لیوان مسافرتی استنلی خود از آتش سوزی خودرو جان سالم به در برد، یخ سالم ماند و تیک تاک ویروسی شد، یک TikTok ساخت. استنلی عاقلانه از فرصت استفاده کرد. رئیس شرکت با یک TikTok از خودش پاسخ داد، که نشان داد استنلی برای تعویض وسیله نقلیه این زن و البته ارسال لیوانهای استنلی بیشتری برای او هزینه خواهد کرد.
بدیهی است که بازسازی این مثال دقیق دشوار است. اما روح استراتژی ارزش تقلید را دارد. در مورد تفاوت بین یک آگهی تبلیغاتی با بازیگران پولی که با خوشحالی دندان های خود را مسواک می زنند … یا موهای خود … یا سگشان را در نظر بگیرید، برخلاف ویدیوهایی که افراد واقعی تجربه خود را با مسواک سفید کننده، شامپو حجم دهنده یا غذای حیوانات خانگی کاملاً طبیعی به اشتراک می گذارند. به کدام گزینه بیشتر اعتماد دارید؟ اکثر مصرف کنندگان بیشتر تحت تأثیر یک تجربه واقعی با یک محصول قرار می گیرند تا یک تجربه تجاری.
زیرا وقتی صحبت از حمایت از میانه آشفته می شود – راه طولانی و پر پیچ و خم بین آگاهی از برند و تبدیل – هر چه محتوای شما کمتر شبیه تبلیغات باشد، بهتر است. بازاریابان مدرن این را می دانند. زمان آن فرا رسیده است که این دانش را عملی کنیم، آکراسیا را از بین ببریم و ناهماهنگی را کنار بگذاریم، و محتوا را برای نحوه خرید مردم ایجاد کنیم.
شورای تجارت فوربس مهمترین سازمان رشد و شبکه سازی برای صاحبان و رهبران مشاغل است. آیا واجد شرایط هستم؟
من را در لینکدین دنبال کنید. وب سایت من را بررسی کنید. راشل بارک مدیر عامل و هم بنیانگذار، متفاوت گفت. مشخصات اجرایی کامل راشل بارک را اینجا بخوانید.”>