به گزارش خبرورزشی، پرچمی برای برافراشتن بر چمن‌های ورزشگاه آلیانز آرنا؛ پرچمی برای یادبود زانا، سومین فرزند لوئیس انریکه، که در ۲۹ اوت ۲۰۱۹، در ۹ سالگی و بر اثر استئوسارکوم، سرطان استخوان، درگذشت.

لوچو قلبی دارد به بزرگی شور، انرژی و تعهدش. او با تمام وجود با زندگی روبه‌رو می‌شود، بی‌هراس از زخمی شدن. شفاف و بی‌تعارف است، یا سفید یا سیاه؛ هیچ رنگ خاکستری‌ای در کار نیست. اما اگر اشتباهی بکند، فرار نمی‌کند: عذرخواهی می‌کند، دست دراز می‌کند و دوباره آغاز می‌کند.

همیشه صادق

در مادرید از او متنفرند، و در دوران حضورش در تیم ملی اسپانیا زندگی‌اش را تلخ کردند، بی‌آن‌که تراژدی عظیم شخصی‌اش را به یاد آورند؛ تراژدی‌ای که میان دو دوره مربی‌گری‌اش برای لاروخا رخ داد. در بارسلونا از او به خاطر سه‌گانه‌ی ۲۰۱۵ سپاسگزارند، اما همیشه نمی‌دانند چگونه با او رفتار کنند. بیش از حد رک، بدون سیاست‌ورزی؛ او راه خودش را می‌رود. کسی که در ۴۹ سالگی دخترش را به خاک سپرده، دیگر چه چیزی می‌تواند برایش سخت‌تر باشد؟ انتقادات رسانه‌های مادریدی چگونه می‌توانند او را بلرزانند؟

دیروز لوچو ۵۵ ساله شد. نخستین تبریک‌ها را در استادیوم دریافت کرد، پس از آن‌که پاری‌سن‌ژرمن را به دومین فینال لیگ قهرمانان تاریخش رساند. توخل در سال ۲۰۲۰ در برابر فلیک باخت، لوچو در تلاش است تا برابر سیمونه اینزاگی پیروز شود. او نخستین مربی PSG است که دو نیمه‌نهایی متوالی لیگ قهرمانان را فتح کرده است، و اگر سال گذشته برابر دورتموند ناکام ماند، امسال به فینال رسیده است. آن زمان در تیمش امباپه حضور داشت؛ کسی که در مستند تحسین‌شده‌ی Movistar با عنوان No tenéis ni puta idea («هیچ‌چی حالیتون نیست») او را «کیکی» صدا می‌زد. مستندی دیدنی که در آن لوچو بی‌پروا جلوی دوربین ظاهر می‌شود، حتی زمانی که پای برهنه بر چمن مرکز تمرینی PSG راه می‌رود تا ارتباط از دست‌رفته‌اش با زمین را بازسازی کند. «از وقتی این کار را می‌کنم، تمام دردهایم ناپدید شده‌اند.» هر نیم‌ساعت یک‌بار ورزش می‌کند و همین را به کادر فنی‌اش هم تحمیل کرده است. در خانه و دفترش همیشه طناب یا وسیله‌ای برای ورزش موجود است. «بدون حرکت، تغذیه بی‌معناست.»

لوچو و کیکی

در صحنه‌ای مشهور، لوچو در یک سالن سینما تلاش می‌کند اهمیت بازی دفاعی و رهبری از طریق پرس را برای کیکی (امباپه) توضیح دهد، با مثالی از مایکل جردن. امباپه رفت و آنچلوتی بی‌واسطه بی‌تعادلی ناشی از آن را در رئال مادرید لمس کرد. «وقتی بازیکنی در زمین هر جا که بخواهد می‌رود، معنایش این است که برخی موقعیت‌های بازی را کنترل نمی‌کنم. فصل آینده همه را کنترل خواهم کرد!» این جمله‌ی لوچو بود درباره‌ی انتقال امباپه به برنابئو. بله، این خودِ واقعی لوچو است. امباپه را دوست داشت، چه از نظر فوتبالی چه شخصی، اما سبک فوتبالش جایی برای ستاره‌های خودرأی ندارد.

نسل جوان او

مدتی پیش، لوئیس انریکه میان بارسای سه‌گانه‌ی ۲۰۱۵ و PSG فعلی مقایسه‌ای انجام داد: «آن تیم ساخته‌شده به من سپرده شد، اما PSG را خودم ساخته‌ام.» آن بارسا، تیم مسی، سوارز و نیمار بود؛ در ژانویه ۲۰۱۵، لوچو با لئو به مشکل خورد، بحرانی که با دشواری توسط ژاوی حل شد. همه جام‌ها را بردند، اما هماهنگی خیلی زود از بین رفت. حالا در پاریس، لوچو تیم خود را ساخته؛ دمبله را تبدیل به نامزد توپ طلا کرده، دوناروما را به اوج بازگردانده، به بازیکنانی چون دوه، ژوائو نووس و مدافعی چون پاچو اعتماد کرده، و کاری کرده که خواراتسخلیا در دفاع بهتر از امباپه تلاش کند. چهارشنبه با تیمی وارد میدان شد که تنها دو بازیکن بالای ۳۰ سال داشت: مارکینیوش (۳۰ ساله) و فابیان رویز (۲۹ ساله)؛ بقیه بین ۱۹ تا ۲۶ سال سن داشتند. با همین تیم به مصاف اینتر می‌رود، برای فتح دومین لیگ قهرمانانش، پس از برد برابر یوونتوس.
با عشق برای زانا!
«دخترم عاشق جشن‌ها بود و مطمئنم هر جا که باشد، هنوز جشن می‌گیرد. عکسی فوق‌العاده از شب برلین هست؛ من و او در حال برافراشتن پرچم بارسا بر چمن. دلم می‌خواهد همین کار را با پرچم PSG انجام دهم. دخترم دیگر آنجا نخواهد بود، اما از نظر روحی با من است، و این برایم بسیار مهم است. همه‌مان زیبایی‌ها و شادی‌ها را می‌خواهیم، اما زندگی چیزهای دیگری هم دارد و باید یاد بگیریم چگونه با مصیبت‌ها کنار بیاییم.»
با عشق و پرچمی برای زانا…

source