به گزارش خبرورزشی، در دیلی میل اسپورت به موازات نگاه مثبت به جام جهانی باشگاه ها، یک نقد منفی هم منتشر شده که خواندنی است؛
در جام جهانی باشگاههای فیفا چند زاویه مثبت وجود دارد. یکیشان «آوکلند سیتی» است. دیگری: دروازهبان آنها، کانر تریسی، ۲۸ ساله که شغل اصلیاش رانندگی لیفتراک در انبار دارویی است.
او یک ماه از کار مرخصی گرفته تا در مسابقهای برابر بایرن مونیخ در سینسیناتی به میدان برود. بخشی از این مرخصی بدون حقوق است. ساعت ۵ عصر به وقت بریتانیا، او باید به مصاف هری کین برود و امیدوار باشد کمرش اذیتش نکند، چون کار روزمره آسیبهایی به بدنش زده است.
در سمت مقابل، بایرن مونیخ مانوئل نویر را دارد و در خط حمله آوکلند، آنگوس کیلکولی ایستاده؛ یک مدیر فروش ابزارآلات صنعتی. کاپیتان آوکلند، ماریو ایلیچ، نماینده فروش کوکاکولاست و مدافع ستارهشان آدام میچل، مشاور املاک سابقاً بازیکن بولتون است.
در سیستم آماتور فوتبال نیوزیلند، هیچکدام از این بازیکنان حقوق رسمی نمیگیرند – فقط هزینهای حداکثر ۷۰ پوند در هفته دریافت میکنند. زمینشان هم توسط داوطلبان کوتاه میشود. اما در سطح خودشان استاد بردناند؛ ۱۳ قهرمانی در لیگ قهرمانان اقیانوسیه از ۱۸ فصل. به همین خاطر بارها به جام جهانی باشگاهها راه یافتهاند؛ این، دوازدهمین حضورشان است.
در سال ۲۰۱۱ آنها سوم شدند – اما آن موقع تورنمنت حالوهوای دیگری داشت. رده ۴۹۵۷ اُپتا برای آوکلند شاید بهتر گویای واقعیت باشد.
مسابقه برابر بایرن، بنفیکا یا بوکاجونیورز؟ واقعاً سناریویی شگفتانگیز است، به همین خاطر هم رسانههایی در هفته گذشته داستانشان را پوشش دادند.
اما سؤال مهمتر اینجاست: وقتی آوکلند سیتی از آمریکا بازگردد چه اتفاقی میافتد؟ اگر آنها در سطح کشور، مانند «پیاسجی» شمال نیوزیلند هستند، ۲.۶۴ میلیون پوند جایزهای که از فیفا میگیرند چه تأثیری بر رقبا خواهد داشت؟ در حالیکه اکنون تنها مقام سوم لیگ منطقهایشان هستند.
سؤالی کوچک بهنظر میرسد، اما در نیوزیلند بحثهایی درباره نحوه تقسیم این پول بین رقبا وجود دارد. همچنین تردیدهایی در مورد «آماتور» بودن واقعی تیمها مطرح شده است. اگر عمده این پول به آوکلند برسد، آنها به سطحی دست خواهند یافت که حذفشان تقریباً غیرممکن میشود.
همین نوع نگرانی در آرژانتین هم وجود دارد. بوکاجونیورز و ریورپلاته برای حضور در تورنمنت حدود ۱۱ میلیون پوند دریافت میکنند، درحالیکه تیم قهرمان لیگ آرژانتین (پلاتنزه) تنها چند صد هزار پوند گرفته است. سایر کشورها نیز احتمالاً دغدغههای مشابهی دارند.
شاید گفته شود این «غنیمت موفقیت» است – اما بیشتر شبیه بحرانهایی تازه است که از ناکجاآباد آمدهاند و اکنون باید فوراً مدیریت شوند تا تعادل اکوسیستمها از بین نرود.
و آیا همین موضوع، اصل ماجرای این تورنمنت بیمعنا نیست؟ پروژهای نمایشی و تحمیلی از سوی اینفانتینو که هیچکس واقعاً نخواستش، اما حالا پیامدهای فراوانی برای دنیای فوتبال دارد: از فرسودگی بازیکنان، تا پیچیدگیهای قوانین مالیاتی (PSR)، و سلطه تیمهای نیمهحرفهای در برخی مناطق.
البته، اینفانتینو همیشه به دنبال «اختلال» بوده است. او به لیگ قهرمانان اروپا حسادت دارد و میخواهد نسخه خودش را بسازد. اما این اختلال، توجیه ندارد؛ تورنمنتی است بیربط برای همه، جز آنهایی که از آن ثروت میکشند.
در USA Today نوشته شده بود: «به رغم تلاش شدید فیفا، علاقه به جام جهانی باشگاهها تقریباً صفر بوده است.»
حتی با ورود تیم لیونل مسی –اینتر میامی – فیفا مجبور شد قیمت بلیتها را تا یکششم کاهش دهد. در بازی افتتاحیه، بلیتها تنها با ۴ دلار (در صورت خرید گروهی دانشجویی) عرضه میشدند.
این همان سطح از شرمندگی است که اینفانتینو شایستهاش بود؛ آن هم در کشوری که مردمش اگر چیزی برایشان مهم باشد، دیوانهوار دنبالش میکنند.
در روزهای اخیر در تلویزیون مسابقات گلف US Open، هاکی، بسکتبال، بیسبال و حتی ورزشهای دانشگاهی پخش میشدند همه هم به اندازه خودشان بیننده داشتند، همانطور که لیگ برتر انگلستان دارد؛ چون معنا دارند، تاریخ دارند، ارزش ورزشی دارند.
اما جام جهانی باشگاهها، حتی با وجود مسی و میلیاردها دلار، هیچکدام از این ویژگیها را ندارد. نه لیگ قهرمانان است، نه حتی نزدیک به آن. تنها چیزی که ثابت کرده، این است که حتی فوتبال هم نقطه اشباع دارد.
مشکل، فوتبال نیست؛ مشکل، محصولی است که از ابتدا ظاهری زرقوبرقدار اما محتوایی پوچ داشت.
شاید بتوان این ماجرا را با پروژه گلف LIV مقایسه کرد: همه پول، هیاهو و ستارههای دنیا هم تضمین نمیکند که مردم واقعاً اهمیت بدهند. شاید باید یکی از دوستان سعودی اینفانتینو زودتر هشدار میداد.
طفلکی، فکر میکرد دارد ماهی در بشکه شکار میکند – اما انگار یکی از انگشتهای پای خودش را پراند. اگر فقط خودش آسیب میدید، شاید حتی کمی خندهدار هم بود!
source