گزارش|

در هیاهوی انتظار برای تقویت استقلال، تصمیمی ناگهانی و غیرمنتظره، همه نگاهها را به عقب برگرداند و موجی از واکنشهای منفی و شدیداللحن را به دنبال خود کشید.
در روزهایی که استقلال نیاز به تحول، انرژی تازه و بازیکنانی در اوج آمادگی دارد، جذب مهاجمی که سالهاست از روزهای اوجش فاصله گرفته بیشتر به یک عقبگرد غیرمنطقی شباهت دارد.
در شرایطی که هواداران آبی در انتظار خریدهای هوشمند و ساختارمند بودند، مدیران باشگاه با انتخاب عیسی آلکثیر، مهاجم ۳۶ ساله و مازاد پرسپولیس، عملاً دست به انتخابی جنجالی زدهاند که نه از نظر فنی قابل دفاع است و نه در نگاه افکار عمومی پذیرفته شده است. پیشینه این مهاجم که سالهای پایانی فوتبالش را با نیمکتنشینی، مصدومیت و دوری از فرم ایدهآل سپری کرده نشان میدهد که این انتقال چیزی جز تکرار تجربههای شکستخورده پیشین نخواهد بود.
بخش بزرگی از انتقادات، متوجه تناقض آشکار این تصمیم با سیاست جوانگرایی و آیندهنگری است که استقلال در فصل گذشته بارها بر آن تأکید کرده بود. آلکثیر نهتنها از آمادگی بدنی لازم برای رقابت در سطح اول فوتبال ایران برخوردار نیست، بلکه در سالهای اخیر هرگز نتوانسته در تیمهای مختلفی که حضور داشته جایگاهی ثابت و تأثیرگذار بهدست آورد. نگاهی گذرا به عملکرد فنی او در فصل گذشته، تردیدهای جدی را در خصوص تواناییاش برای تبدیل شدن به مهاجمی کلیدی در ترکیب استقلال تقویت میکند.
در فوتبال حرفهای امروز، باشگاههای بزرگ بهجای تکیه بر نامهای مصرفشده، سرمایهگذاری روی استعدادهای تازهنفس را در دستور کار قرار دادهاند. جذب آلکثیر، با توجه به سن بالا و سوابق اخیرش، خلاف این جریان حرکت میکند و بیش از آنکه باری از دوش استقلال بردارد، فشار روانی و حاشیه به تیم اضافه میکند.
اگرچه برخی از مدیران با اشاره به تجربه این بازیکن و یاغی شدن آن در تیم رقیب سعی در توجیه این تصمیم دارند، اما تجربه بدون آمادگی فنی و بدنی، نهتنها مزیت محسوب نمیشود، بلکه میتواند سرعت و نظم تیم را مختل کند. این تصمیم آنقدر ناپخته و پرسؤال بوده که حتی صدای بسیاری از پیشکسوتان باشگاه را نیز درآورده است. برخی از آنها، در اظهاراتی صریح، این انتقال را بیاحترامی به هواداران و بیتوجهی به شأن فنی باشگاه دانستهاند.
افزون بر این، سوابق آلکثیر در پرسپولیس و گرهخوردن نام او با رقیب سنتی، فضای ذهنی ناپایداری را ایجاد کرده که میتواند در صورت عملکرد ضعیف، به بحرانی غیرقابل کنترل در میانه فصل منجر شود. استقلال امروز بیش از هر چیز به شجاعت در تصمیمگیری، دقت در انتخاب و عبور از فضای هیجانی نیاز دارد. بازسازی این تیم، نیازمند جذب مهرههایی است که همزمان با انگیزه، آمادگی بدنی، و درک تاکتیکی بالا وارد میدان شوند.
آلکثیر نه در اوج قرار دارد، نه آیندهای برای سرمایهگذاری در اختیار دارد، و نه سابقهای از وفاداری به پیراهن آبی. در واقع، تنها دستاورد این انتقال برای استقلال میتواند باعث پایین آمدن انتظارات و سنگینتر شدن بار روانی بر سرمربی و تیم باشد.
در نهایت، خرید مهاجمی که سالهاست از سطح اول فوتبال ایران فاصله گرفته، بیش از آنکه تصمیمی حرفهای و محاسبهشده باشد، نشانهای از بیبرنامگی و شتابزدگی است که آینده استقلال را با ابهام روبهرو میکند و فرصتی طلایی برای منتقدان فراهم میسازد تا بیپشتوانهبودن سیاست نقل و انتقالات باشگاه را زیر سوال ببرند. تصمیمهای بزرگ، نیازمند نگاه به آیندهاند؛ نه بازگشت به نامهایی که مدتهاست تمام شدهاند.
علی تاجرنیا و علی نظریجویباری مدتهاست چیزی برای ارائه به باشگاه و هواداران استقلال نداشتهاند و بهتر است پیش از آنکه عملکرد فاجعهبارتری داشته باشند، با روی خوش این تیم را ترک کنند یا حداقل تأملی بر روال عجیبوغریب و غیرقابل باور خود داشته باشند.
استقلال دارای چارت سازمانی منظم نیست و تمام تصمیمات این تیم از سوی علی تاجرنیا به عنوان نماینده تام الاختیار هولدینگ اخذ میشود و عملاً علی نظریجویباری نقش یک اجراکننده و هیچکاره را ایفا میکند. قطعاً زمانی که در یک باشگاه یک فرد ناآشنا به مسائل فنی فوتبال تصمیمگیرنده باشد چنین فاجعهای رقم خواهد خورد، چرا که استقلالیها نه کمیته فنی دارند و نه معاون و مدیر ورزشی! آنها حتی یک مدیرعامل واقعی ندارند و تمامی دستورها با نظر تاجرنیایی پیگیری میشود که در حال بردن استقلال به ته دره است!
انتهای پیام/
source