صابر کاظمی

رویداد۲۴ | بیفایده است! هرچقدر تلاش می‌کنم سوگواری برای صابر کاظمی را در چارچوب «اتفاق» و «حادثه‌ای پیش‌بینی‌نشده» بگنجانم، نمی‌شود. ذهنم مدام به این فکر بازمی‌گردد که چه بر این پسر گذشت تا سرانجام در آن روز نحس، سر از استخری در قطر درآورد.

صابر کاظمی در ۱۹ مهر دچار برق‌گرفتگی، ایست قلبی یا هر شوک ناگهانی دیگری شد؛ اما این فقط آخرین قطعه از دومینویی بود که نخستین مهره‌اش مدت‌ها پیش توسط دیگران افتاده بود. حالا که هر روز واژه‌هایی چون «مرگ مغزی»، «نظر پروفسور سمیعی» یا «اهدای اعضای بدن» کنار نام او می‌چرخند، ذهن همه به مرداد و شهریور سال گذشته می‌رود؛ روزهایی که صابر با سختگیرانه‌ترین حکم تاریخ کمیته انضباطی والیبال روبه‌رو شد: دو سال محرومیت از هرگونه حضور در مسابقات، فقط به‌خاطر رد دعوت تیم ملی. به او گفتند یا دو سال محروم شو یا دو میلیارد تومان برای توسعه‌ی والیبال گلستان بده! آن‌هم از پسری که تازه داشت اندک پس‌اندازی برای خودش جمع‌وجور می‌کرد.

والیبال‌دوستان روزهای نخست درخشش صابر را به‌خاطر دارند: پسری ترکه‌ای، چپ دست، که در هوا می‌درخشید و روی تور پادشاهی می‌کرد. سرویس‌هایش بهترین دریافت‌کننده‌های دنیا را به زحمت می‌انداخت. پیش از ضربه، چنان بدنش را می‌پیچاند که قوانین فیزیک را به سخره می‌گرفت. کارشناسان می‌گفتند: صابر پرش نمی‌کرد، پرواز می‌کرد! با این همه، پسر آرام و کم‌حرفی بود؛ خجالتی و تودار. پس از المپیک توکیو به لیگ کویت رفت و سپس به اندونزی. فرهاد قائمی، مربی و دوست قدیمی‌اش بعدها گفت به صابر مشاوره‌ اشتباه دادند، اما هیچ‌کس نمی‌دانست در دل آن پسر ۲۰۷ سانتی‌متری چه می‌گذرد.


بیشتر بخوانید: صابر کاظمی کیست؟| جرئیات درگذشت ستاره بلند قامت والیبال ایران


صابر به کویت رفت و دیگر به تیم ملی دعوت نشد. بهروز عطایی سرمربی تیم ملی در نشست خبری درباره عدم دعوت از کاظمی گفت «او باید جایی بازی کند که کیفیت بالایی دارد. ما در پست صابر کاملا غنی هستیم و من عاشق این چالش هستم که بتوانم از بین گزینه‌های زیاد افراد مورد نظرم را انتخاب کنم.» اما تیم ملی با بهروز عطایی نتیجه نگرفت. مربی وطنی تیم ملی بعد از یک ناکامی در آسیا و شکست‌های متوالی در لیگ ملت‌ها، زمانی که فهمید آنقدر‌ها هم که فکر می‌کرد در پست «قطر پاسور» غنی نیست، مجبور به ترک تیم ملی شد.

چند ماه بعد مدیران فدراسیون وقتی تیم ملی با مائوریتسیو پائز دوباره در پست قطر پاسور دچار مشکل شد، به ناگاه یاد صابر کاظمی افتادند. صابر به تیم ملی دعوت شد، اما نه طبق روال. در آن مقطع وقتی همه بازیکنانی که به اردو دعوت شدند یکی یکی به دلایلی کنار می‌رفتند، به صابر گفته شد بیا تیم ملی! صابر آمد، اما چند روز بیشتر نماند و رفت. گفت مشکلات شخصی دارم و پدرم مریض است. اما برخی رسانه‌ها که انگار نافشان را با پرونده‌سازی بریدند برایش تیتر زدند «اگر پدرت مریض است چرا رفتی پارک و استوری خوشگذرانی گذاشتی؟»

چند ماه آنقدر برخی رسانه‌ها و اهالی والیبال و دیگران توی گوش میلاد تقوی رئیس جوان و تازه‌کار فدراسیون والیبال خواندند که «اقتدارت رفته زیر سوال»، «نشان بده اینجا رئیس کیست»، «به همه ثابت کن کت تن کیست»، «با بازیکن سالاری مقابله کن» و… که او در نهایت پنج ماه بعد، وقتی زیر فشار انتقادات بابت از دست دادن المپیک قرار داشت، اقدام به تشکیل پرونده برای صابر کاظمی کرد و طی یک رای فوری و سریع و انقلابی صابر کاظمی را به دو سال محرومیت از تمام مسابقات والیبال محکوم کرد! بعد هم در مصاحبه‌ای عنوان داشت که این خواست مردم بوده و ما باید حکمی صادر می‌کردیم که بازدارنده باشد و دیگر کسی جرات نکند دعوت تیم ملی را رد کند.

تقوی بعد از صدور حکم و در پاسخ به این سوال که این کار آینده والیبال صابر را خراب می‌کند، به نوعی عنوان داشت که وقتی صابر در خارج از کشور بازی می‌کند بودن و نبودنش دیگر اهمیتی ندارد. این عین جمله تقوی است: «بودن و ادامه فعالیت این بازیکن در باشگاه‌های کشور‌های حاشیه خلیج فارس چه فایده‌ای برای والیبال ما دارد؟»

او حتی در واکنش به اینکه دو سال محرومیت برای صابر می‌تواند او را به صف انبوهی از ورزشکارانی که مهاجرت کردند، اضافه کند، گفت: «بر اساس ایمیلی که با فدراسیون جهانی ارسال کرده‌ایم، این بازیکن تا پایان دوران محرومیتش در هیچ لیگی و در هیچ کشوری نمی‌تواند بازی کند؛ بنابراین رفتن و نرفتن او فرقی ندارد.»

صابر کاظمی به فدراسیون رفت و با تقوی جلسه گذاشت تا مساله حل شود؛ با وجود اینکه مدیران فدراسیون می‌گفتند جلسات خوب بوده و خروجی‌اش مثبت است، در نهایت تغییری در شرایط به وجود نیامد و صابر بالاخره مجبور شد همان مسیری که قبلا طی کرده بود را ادامه دهد و این بار سر از الریان قطر درآورد، چون نمی‌توانست در ایران بازی کند.

صابر به الریان قطر رفت و شد آنچه نباید می‌شد.

این نوشته مچ‌گیری از کسی نیست. نه از رسانه‌هایی که فشار آوردند تا صابر را نقره‌داغ کنند، نه از رئیس فدراسیونی که حالا ژست دایه مهربان‌تر از مادر برای صابر گرفته. این یادآوری چیزی است بر یک ستاره کشورمان گذشت. 

هیچ شکی نیست که هر ورزشکاری باید به تیم ملی احترام بگذارد و هر بار او را به هر شکلی فراخواندند، مثل یک سرباز بگوید چشم. اما سوال اینجاست که اگر ورزشکاری به هر دلیلی رفتاری اشتباه انجام داد، باید با برخورد‌های چکشی ریشه او را بزنیم؟ آلکنو اسطوره مربیگری دنیا می‌گوید صابر کاظمی یکی از نادرترین استعداد‌هایی بود که در زندگی‌ام دیدم. آیا ما باید یکی از نادرترین استعداد‌های والیبالمان را درس عبرت بقیه می‌کردیم؟ آیا میلاد تقوی باید با نابود کردن آینده ورزشی چنین ستاره‌ای اقتدارش را به رخ می‌کشید؟

حالا به صابر کاظمی روی تخت بیمارستان نگاه می‌کنیم و توی ذهنمان تمام آن حرف‌ها مرور می‌شود. «ما غنی هستیم، بود و نبود صابر دیگر اهمیتی ندارد»، «نباید کسی جرات کند» و…. حرف‌هایی که مثل قفس جلوی پریدن این والیبالیست را گرفتند.

اما کاش این روز‌ها یک نفر در گوش صابر زمزمه کند آخرین پروازت بلندتر از همیشه است و دیگر دست هیچ کس به تو نخواهد رسید؛ نه مدافعین روی تور، نه رئیس فدراسیون و نه کمیته انضباطی!

source