به گزارش خبر ورزشی، مجتبی محرمی چهره‌ای فراموش نشدنی در فوتبال ایران محسوب می‌شود. مدافع اسبق پرسپولیس و تیم ملی، ۲۸ اسفند سال ۱۳۸۹ یکی از بی پرده‌ترین مصاحبه‌های خود را با خبر ورزشی انجام داد که قطعاً خواندن خلاصه آن هنوز جذاب است:

– وقتی در تیم نیروی زمینی فوتبال بازی می‌کردم، علی پروین بازیهایم را دیده بود و بعد از پایان خدمت از من خواست به پرسپولیس بروم.

– چند ماه سابقه حضور در جبهه را دارم. در جبهه جنوب خدمت کردم و دژبان بودم. حدوداً سه ماه جبهه بودم.

– واقعا از این اتفاق خسته شده‌ام که وقتی بازی استقلال- پرسپولیس می‌شود، بعضی خبرنگارها زنگ می‌زنند و می‌گویند برایمان خاطره تعریف کن. همه هم می‌خواهند ماجرای شوخی با عابدزاده یا کتک کاری با قلعه نویی را بگویم. من تا چه زمانی باید این خاطرات را تکرار کنم؟ یعنی مجتبی محرمی هیچ کار دیگری در این فوتبال نکرده است. تازه خیلی‌ها هم اگر لطف داشته باشند، قضیه دعوای من با جمال شریف در جام ملت‌های ۱۹۹۲ را پیش می‌کشند.

-باور کنید داغش به دلم مانده که یک نفر در مورد بازی‌های آسیایی ۱۹۹۰ پکن بپرسد. اینکه اگر در نیمه نهایی مقابل کره جنوبی هند نمی‌کردم و جلوی گل حریف را نمی‌گرفتم، ما به فینال نمی‌رسیدیم. هیچکس از فوتبال بازی کردنم چیزی نمی‌گوید و همه می‌گویند دعواهای مجتبی. این مساله واقعاً دلم را شکسته است.

– با من مشکل شخصی داشتند و نمی‌خواستند مجتبی محرمی باشد. روی عکسم قلم قرمز کشیدند، از همه چیز محرومم کردند، ممنوع الخروج شدم، مفسد فی الارض شدم و… یعنی هیچکس دیگر این کارها را نکرده بود؟ بلایی سرم آوردند که نه به ورزشگاه را هم می‌دادند و نه حتی حق داشتم از دکه‌های روزنامه فروشی روزنامه بخرم. وقتی این بلاها را سرم آوردند و گفتند باید تا ابد محروم باشی نمی‌دانستم چه کار کنم. روزگار خوبی نداشتم، همه ترکم کرده بودند و افسردگی داشتم از همان جا بود که افتادم به سیگار، بساط و هر جور خلافی که فکرش را بکنی .

– من از ۲۷ سالگی معتاد شدم و قبل از آن هیچ اعتیادی نداشتم. خیلی‌ها درباره‌ام دروغ می‌گویند.

– یک بار در دوران آقای مناجاتی شایعه کردند در اردوی تیم ملی مست کرده‌ام! انصاف داشته باشید، آیا واقعاً کسی می‌تواند کنار دست آقای مناجاتی که خودش یک نظامی سختگیر است چنین کاری بکند؟ مگر می‌شد در اردوی تیم ملی مشروب خورد؟

– در تمام دوران فوتبالم چند بار پایم به کلانتری باز شد. یکی همون ماجرای معروف سال ۱۳۷۱ و ضربدر قرمز بود. دو بار هم در مراسم عقد و عروسی‌ام. همسرم کارمند سفارت آلمان بود و به همین خاطر در مراسم ما چند مهمان خارجی هم حضور داشتند اما ما را در خانه دستگیر کردند و گفتند در پارتی دستگیر شده است. وقتی آمدند، عاقد هنوز آنجا بود و بعد از آن گفتند محرمی جاسوس خارجی به خانه‌اش دعوت کرده است! مگر به سفره عقد می‌گویند پارتی؟

– یک بار شب قبل از بازی استقلال- پرسپولیس منزل شاهین بیانی دعوت بودم و همسرش سبزی پلو با ماهی پخت. فردا داخل زمین زدمش! شاهین گفت سبزی پلو همسرم چشمت را بگیرد گفتم: بابام هم بیاید، می‌زنمش. اگر می‌خواهی کتک نخوری برو آن طرف!

– ما سه برادر بودیم که یکی در جریان انقلاب شهید شد. بعداً وقتی می‌دیدم بعضی آدم‌ها برای رشد و پیشرفت از فامیل شهیدشان مایه می‌گذرند یا اینکه می‌رفتند اهواز و با لباس خاکی و چفیه عکس یادگاری می‌گرفتند تا در مجلات ورزشی چاپ شود، خجالت می‌کشیدم از سابقه جبهه خودم یا برادر شهیدم مایه بگذارم.

–  دو تا ساعت به دستم می‌بندم. یکی به وقت تهران و یکی هم به وقت لندن چون دخترم آنجا زندگی می‌کند.

– قبل از جام جهانی ۲۰۰۶ قرار بود به آلمان بروم تا از آنجا بتوانم راهی انگلیس شوم ولی آقای پهلوان دبیرکل فدراسیون فوتبال به من معرفی نامه نداد! جالب اینکه من در دوره رییس فدراسیونی خود همین آقا، بازیکن تیم ملی بودم اما به من معرفی نامه ندادند.

-خیلی به پای علی پروین ایستادم. حتی یک عده مرا داماد علی آقا می‌دانستند. در رفاقت با او کم نیاوردم ولی از پروین بیشتر از بقیه توقع داشتم. از پروین دلخورم ولی بین او و هر مدیر غیر فوتبالی دیگر، قطعاً طرف علی آقا را می‌گیرم.

بیشتر بخوانید:به خاطر پرسپولیس قید آپارتمان در اقدسیه را زدم/ علی پروین می‌گفت تو سومین بازیکن برتر ایران هستی/ از حرف سرمربی پرسپولیس خیلی ناراحت شدم

به من می‌گفتند داماد علی پروین؛ محرومم کردند و معتاد شدم!/ گفتند جاسوس خارجی به خانه‌ات دعوت کرده‌ای!

source