مثلی هست که می‌گویند «حرف حساب را بشنو، مهم نیست چه کسی می‌گوید» اما از آن‌جا که هر قاعده و قانونی در زندگی بشری استثنا هم دارد، استثنای این مثل هم کسانی هستند که همواره موج‌سواری خود را اثبات و طبع مزور آن‌ها برای همه آشکار شده است؛ آن‌ها حتی اگر حرف حساب هم بزنند، حساب نیست!

باز مثلی داریم که می‌گوید «یک سوزن به خودت بزن و یک جوالدوز به دیگران»؛ کسی می‌تواند در همین ماجرای رامین رضاییان از مردم مایه بگذارد و دغدغه خواست مردم داشته باشد که خود سر سوزنی به نظرات مردم احترام گذاشته و خواسته و دغدغه آن‌ها را دیده باشد.

در دو دهه گذشته آن قدر از رفتار و جملات آزارنده جواد خیابانی روی آنتن زنده انتقاد شده و حرف‌های بدون سند و موضع‌گیری‌های بودار او در موارد مختلف را نقد کرده‌ایم که راستش خودمان خسته شدیم! او که تغییری نکرد و حمایت از او هم قطع نشد. تازه آن‌زمان فقط بحث‌ها فنی و مربوط به گزارش و ارایه آمار و مستندات فوتبالی بود و هنوز جنابشان به سایر عرصه‌ها ورود نکرده و به لطف فضای مجازی سلبریتی نشده بود. اگر ذره‌ای شایسته‌سالاری ملاک بود، همان دهه ۸۰ باید تریبون را از امثال خیابانی می‌گرفتند که دیگر روی اعصاب ملت بود و کار از لیست‌کردن سوتی‌ها به جوک‌سازی رسید.

خلاصه خیلی‌ها قید فوتبال با صدای خیابانی را زدند و کم‌کم پیچ بستن ولوم جایش را به دکمه پاور داد… حالا اما بهانه‌ای دست داده تا دوباره یاد جوانی کنیم؛ این‌بار هم با علم به این موضوع که قرار نیست کسی را تلنگری باشد و تکانی…

متاسفانه کسی که داعیه احترام به نقد و جایگاه منتقد دارد، در عمل کمترین وقعی نه به منتقدین می‌گذارد و نه به خواست مردم! در همین موج‌سواری اخیر استاد دو استدلال آورد، هر دو مخصوص و منحصر به‌خود! گفت «فوتبالیست نباید جوری نشان بدهد که مردم آه بکشند» و در ادامه فرمود «وقتی مردم ناراضی اند پس اسمش آزادی نیست»!

گویا ایشان و امثال‌شان که پیوسته از سلبریتی‌های آن‌ور آبی (که ازقضا این‌روزها در خدمت اقتصاد کشورهای همسایه هستند) مثال می‌زنند، ندیده‌اند که رونالدو و همسرش یا سوپراستارهای هالیوودی و موسیقی روزانه ده‌ها عکس و ویدیو از تفریح‌های لوکس و اکسسوری‌های فوق گران‌قیمت‌شان به اشتراک می‌گذارند. آیا مجریان آن‌ها هم در قامت کارشناس اجتماعی از آه فقرا می‌گویند یا پوششی که نمی‌پسندند را ناقض آزادی می‌دانند؟

سلبریتی در همه‌جای دنیا همین‌ است؛ خود ایشان هم به لطف همین سلبریتی‌شدن همه‌جا هست حتی جایی که حقش نیست. دیدیم که به لطف اعتبار رسانه ملی که خرجشان شد چطور به همه‌جا رسید، حتی یک مسابقه سرگرمی در پلتفرم خانگی! ضمن این‌که کسی باید این‌ها را بگوید که خودش حرف مردم را بشنود؛ آقای خیابانی که به آمار استناد می‌کند، طی همه این سال‌ها ندیده جمعیت پرشماری از خود ایشان ناراضی هستند؟ پیام‌های مردم در فضای مجازی یا کامنت‌هایی که پای همین ویدیوی آقای خیابانی گذاشته‌اند مشت کوچکی است نمونه خروار (اینجا: جواد خیابانی به رامین رضاییان: این شیک‌پوشی نیست/ آزادی انتخاب؟ نه نباید مردم آه بکشند!)

چه بسا اگر مردم مهم بودند، میلیون‌ها کامنت و نوشته آن‌ها در فضای رسانه‌ای و مجازی این سال‌ها علیه نوع اجرا و گزارش‌های شخص آقای خیابانی باید تا امروز دیده می‌شد؛ کسی که هرگاه لازم باشد از اشک ریختن مقابل دوربین هم ابایی ندارد و برای زنده‌ماندن نامش در سرتیتر خبرها هر کاری می‌کند. به یاد دارید چند وقت پیش می‌خواست بازنشسته شود؟ حالا ایشان در برنامه‌های مختلف هست و مدام هم پیشنهادات جدید دریافت می‌کند… اوکه راه زنده‌ماندن در فضای مجازی و وایرال‌شدن را در حمله به این و آن پیدا کرده و اصلا برایش مهم نیست که مخاطب تلویزیون و مردم با او موافق باشند یا نه. ادعای باج ۶۰۰میلیونی دفتر وزیر کشاورزی را به یاد دارید؟ از چنین کسی شنیدن ادعای دغدغه مردم بسیار عجیب است اما چه کنیم که ایران سرزمین عجایب است و تلویزیون نمایشگاه پدیده‌هایی همچون استاد خیابانی! پس به نسل جدید هم حق بدهید وقتی می‌بینند او بدون هیچ سند و مدرکی در هر زمینه ادعایی می‌کند و کماکان و همیشه هست، ناخودآگاه از او الگوبرداری کرده و به مسیرش بروند.

موسفیدکرده‌ها به یاد دارند زمانی جناب خیابانی در نامه‌ای سرگشاده در رسانه‌ها مدعی تخصص در ۵۱ علم شد! اگر همان روز کسی از او مدرک و سند می‌خواست، شاید سرنوشتی بهتر از امروز و اینجا داشت و قطعا پدیده «خیابانی» نداشتیم. کاش…

source