خط میانی؛ کمبود خلاقیت و جوانگرایی
در فوتبال مدرن، خط میانی قلب تپنده هر تیم است. اما ایران در دوران اخیر از این ناحیه رنج میبرد. غیبت سعید عزتاللهی و احمد نوراللهی یا مصدومیتهای بازیکنانی نظیر علی کریمی، دست قلعهنویی را برای انتخاب بسته و او را مجبور به استفاده از هافبکهای کمتجربه کرده است. نتیجه این وضعیت، کاهش چشمگیر توانایی در حفظ توپ و قطع حملات حریف بوده است.
تیم ملی در بسیاری از بازیها بخش بزرگی از میانه میدان را واگذار کرده و عملاً کنترل ریتم مسابقه را از دست داده است. وابستگی بیش از حد به هافبکهای پا به سن گذاشته و عدم اعتماد به بازیکنان جوانتر، نهتنها از خلاقیت کاسته، بلکه انرژی و پویایی تیم را نیز به شدت کاهش داده است. این موضوع در برابر تیمهای سرعتی و فیزیکی آسیای میانه بهویژه مشهود بود.
خط حمله؛ تکیه بر استعداد فردی
اگرچه حضور ستارههایی مانند مهدی طارمی و سردار آزمون همچنان امیدواری هواداران را زنده نگه داشته، اما آمار و عملکرد نشان میدهد که گلزنیهای ایران بیشتر بر پایه استعداد فردی بوده تا تاکتیکهای تیمی. فرصتسوزی در بازی مقابل تاجیکستان و اتکا بیش از حد به حرکات انفرادی طارمی یا شوتهای از راه دور آزمون، حکایت از نبود برنامه مشخص هجومی دارد.
قلعهنویی تلاش کرده با افزایش تعداد مهاجمان، قدرت هجومی تیم را تقویت کند، اما نبود پشتیبانی مناسب از خط میانی و ضعف در بازگشت دفاعی، این رویکرد تهاجمی را به شمشیری دولبه تبدیل کرده است؛ شمشیری که در برابر تیمهای بزرگتر میتواند به زیان ایران تمام شود.
اعتراف به اشتباهات؛ اما زمان محدود است
نکته مثبت در رفتار سرمربی تیم ملی، پذیرش برخی اشتباهات در انتخاب ترکیب یا تغییرات تاکتیکی بوده است. قلعهنویی بارها در نشستهای خبری به لزوم اصلاحات اشاره کرده، اما صرف اعتراف کافی نیست. آنچه تیم ملی نیاز دارد، اجرای سریع و عملی راهکارهاست: از ایجاد ثبات دفاعی و ترمیم ساختار میانی تا اعتماد به جوانان و طراحی تاکتیکهای هجومی مبتنی بر هماهنگی تیمی.
فرصت چندانی تا آغاز دور اصلی مقدماتی جام جهانی باقی نمانده و بیتوجهی به این نواقص میتواند پیامدهایی سنگین به همراه داشته باشد. کارشناسان هشدار دادهاند که ادامه این روند حتی میتواند جایگاه کادرفنی را متزلزل کند.
آینده مبهم قلعهنویی
با وجود برخی موفقیتها، از جمله احتمال صعود به جام جهانی ۲۰۲۶، عملکرد تیم ملی زیر نظر قلعهنویی همچنان با تردیدهای جدی همراه است. میانگین سنی بالای بازیکنان، ضعف دفاعی و عدم توجه کافی به جوانگرایی، انتقادات گستردهای را از سوی رسانهها و کارشناسان به دنبال داشته است.
از سوی دیگر، زمزمههایی مبنی بر اختلافنظر میان کادرفنی و هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال شنیده میشود؛ اختلافاتی که حول استراتژیهای فنی و حتی مسائل مدیریتی شکل گرفته و آینده همکاری را شکنندهتر کرده است. برخی منابع از حمایت فدراسیون تا پایان جام جهانی خبر میدهند، اما تجربههای تلخ گذشته با مربیان دیگر، احتمال تغییرات ناگهانی را منتفی نمیکند.
آزمون بزرگ در راه است
در نهایت باید گفت تیم ملی ایران در آستانه یک آزمون بزرگ قرار دارد؛ آزمونی که هم کیفیت واقعی نسل کنونی فوتبال ایران را روشن میکند و هم سرنوشت امیر قلعهنویی را روی نیمکت تیم ملی تعیین خواهد کرد. نمایشهای ضعیف مقابل تیمهای نهچندان قدرتمند آسیایی زنگ خطر را برای هواداران به صدا درآورده است.
ایران برای موفقیت در جام جهانی نیازمند تیمی هماهنگ، با ساختاری منسجم و تاکتیکهایی روزآمد است. آیا قلعهنویی میتواند در فرصت باقیمانده چنین تیمی بسازد یا تیم ملی بار دیگر گرفتار چرخه تغییرات کادرفنی خواهد شد؟ پاسخ این پرسشها در ماههای آینده مشخص میشود، اما یک نکته مسلم است: مسیر پیشرو دشوارتر از آن چیزی است که نتایج ظاهری نشان میدهد.