خداحافظ رفیق … / خوش دست سینما و خوش قلب ورزش رفت

چقدر زود دیر می‌شود…

 سعید راد بی خداحافظی رفت اما چه باک که او ۵۳ سال قبل اصلاً با خداحافظی، شروع کرده بود. اسم سعید راد در آسمان هنر ایران با شاهکار امیر نادری که سال ۱۳۵۰ ژانری جدید به سینما هدیه داد، مطرح و طی دو سال به آسمان هنر ایران چسبید؛ خداحافظ رفیق ساخته امیر نادری، با بازی درخشان سعید راد، ذکریا هاشمی و جلال… که حالا از جمع این سه رفیق که در فیلم یا نارفیقی می کنند و یا از نارفیقی می خورند، فقط ذکریا هاشمی زنده است.

این روزها ستاره‌های زیادی از عالم هنر را می‌شناسیم که به فوتبال و ورزش عشق می‌ورزند. ورزشکاران زیادی هم هستند که شانس خود را در هنر امتحان می‌کنند، اما اگر قرار باشد موفق‌ترین چهره‌های این دو عرصه را لیست کنیم قطعاً نام سعید راد در جمع ۵ نفر اول خواهد بود. چه به لحاظ کسوت و قدمت و چه به لحاظ موفقیت در هر دو عرصه…

حسرت شخصی؛ وعده ای که ابدی شد

در تمام این سال‌ها هر بار که در مورد یک چهره بزرگ عالم هنر در خبر ورزشی نوشتم، سعید راد یکی از کسانی بود که در مورد مطلب حرف می‌زد. هر بار که خبر ورزشی مراسمی داشت، سعید راد یکی از اولین مهمانان بود که همیشه خوشرو و خوش پوش می‌آمد. هر وقت هم که او را می دیدم، پیشنهاد گپ و گفت مفصل می دادم و همیشه ….

سعید راد یک کارشناس واقعی فوتبال بود، در سینما هم که جایگاهش مشخص اما هر وقت که به او پیشنهاد می‌دادم بنشینیم و مفصل حرف بزنیم، وعده بعداً را می‌داد. وعده‌ای که حالا دیگر سر آمده و به ابدیت پیوسته تا این حسرت برای همیشه در دل شخص من بماند.

حاصل دو دهه صحبت و همنشینی البته به اندازه کافی پربار هست اما نشد آنچه که می‌خواستیم. سعید راد هنوز کارهای نکرده زیادی داشت و با آن علاقه به ورزش و بدن سالم، چه کسی فکر می‌کرد به این زودی از میان ما برود؟ حالا صحبت از تلخی این اواخر بماند که دیگر دردی از ما دوا نمی کند و رفیق، رفته….

یاد قیصر امین پور بخیر؛ واقعا چقدر زود دیر می‌شود…

یاد علی حاتمی بخیر؛ همه عمر دیر رسیدیم ….

بچه شمیران؛ همسایه شاملو و کلانی

«احمد حق پرست» روز چهارم آبان ۱۳۲۳ به دنیا آمد. شما چقدر باید خوش شانس باشید که در کوچه‌ای زندگی کنید که همسایه دو طرفتان احمد شاملو – شاعر بزرگ تاریخ – و حسین کلانی – ستاره بزرگ فوتبال – باشند؟ چقدر باید خوش شانس باشید که در دوران مدرسه معلم انشای شما جلال آل احمد باشد؟

سرنوشت این بچه از همان ابتدا وسط هنر و ورزش رقم خورده بود و انصافاً که چقدر خوب از پس هر دو برآمد…

پانسیون؛ از رفاقت با احمد نجفی تا سینمای ساموئل

سعید راد در حقیقت احمد حق پرست بود. او در دوران دبیرستان آنقدر شر و پر انرژی بود که خانواده‌اش او را در یکی از نخستین پانسیون‌های شبانه روزی تهران ثبت نام کردند. مدرسه و خوابگاه در کنار هم، چیزی که هنوز هم در فرهنگ ما غریبه است چه رسد به 70 سال پیش…

در آن خوابگاه نزدیک‌ترین دوست او برادر احمد نجفی بود. خود احمد هم با اختلاف سنی کمتر، بعدا به همان پانسیون آمد و این تیم سه نفره چه آتش‌ها که نمی‌سوزاندند! اولین ارتباط با سینما از همان روزها آمد، دهه 30 شمسی و موج اول سینما و روزگار ساموئل خاچیکیان….

بولینگ عبدو؛ گنج قارون از زاغه تا هیلتون

دهه ۴۰ شمسی در تهران یک دهه عجیب و غریب است. دهه سرعت گرفتن ساخت و ساز و مدرنیته، دهه ورود فرهنگ غربی و تقابل با فرهنگ سنتی جامعه، خیابان‌های تخت جمشید و تخت طاووس با ساختمان های بلند برابر شوش و مولوی با پس کوچه های تنگ، هتل هیلتون و قصه گنج قارون که چقدر زیبا اختلاف طبقاتی را به تصویر می‌کشید….

در فیلم چرخ و فلک صابر رهبر (1346) نمایی هست که دوربین از برج هتل هیلتون به خرابه یک زاغه نشین کفترباز تنها با یک چرخش می رسد و وسط این دوگانگی عجیب، سعید راد بعد از عبور از ۲۰ سالگی بین ورزش و هنر اولی را انتخاب کرد.

جایی که امروز زیر پل صدر در خیابان شریعتی است، علی عبده بوکسور سابق و عضوی از خانواده نزدیک به سیاست و دربار، یک باشگاه بولینگ ساخت. هنوز هم در تهران تعداد کسانی که می‌دانند بولینگ چیست یا آن را بازی می‌کنند، زیاد نیستند و حساب کنید ۶۰ سال قبل چه خبر بود!

سعید راد پای ثابت این بولینگ بود و خیلی از ارتباطاتی که بعداً مسیر زندگی او را تغییر داد، در همین جا شکل گرفت. قهرمان بولینگ تهران با یک عکس کوچک در جراید آن روز، آرزوی داشتن تیم ملی در این رشته و رسیدن به قله‌های ورزشی را داشت…

تولد پرسپولیس؛ وسط ستاره های تیم ملی

حتماً شنیده‌اید که محمود خوردبین قدیمی‌ترین پرسپولیسی تاریخ است اما همیشه در شوخی‌ها سعید راد خود را اولین پرسپولیسی می‌دانست! به نوعی نیز حق با او بود. البته او هرگز برای پرسپولیس بازی نکرد، چرا که اصلاً فوتبالیست نبود اما زمانی که در بولینگ عبدو تصمیم به خرید یک تیم فوتبال و حضور در این عرصه گرفته شد، سعید راد مشهورترین ورزشکار تحت قرارداد عبدو و مشاور او بود.

و قصه وصال سعید راد و رنگ قرمز از همان جا شکل گرفت. وقتی که شاهینی‌های بزرگ و ملی پوش بعد از انحلال این باشگاه در سال ۱۳۴۶ دسته جمعی به پرسپولیس تازه بنیانگذاری شده پیوستند، سعید راد ناگهان خود را در میان ستاره‌های بزرگ تیم ملی فوتبال دید.

و قصه او و پرسپولیس از همان جا شروع شد. رفاقت با نامداران فوتبال و زندگی با این تیم، سعید راد تا روز آخر یک پرسپولیسی ماند و حرمت این رفاقت ها را نگه داشت. شاید در میان مشاهیر هیچکس رکورد او را نداشته باشد، رکورد بیشترین حضور در ورزشگاه برای تشویق پرسپولیس در سراسر ایران….

اولین دعوت؛ دلسردی فاتحین صحرا

شایعه بود که به خاطر بازی بولینگ یک دست سعید راد چند سانتی‌متر از دست دیگرش بلندتر است! در اواخر دهه ۴۰ ظاهر جذاب این ستاره جوان توجه بسیاری از اهالی سینما که به بولینگ رفت و آمد می‌کردند، را به خود جلب کرد. او بارها با پیشنهاد بازی در سینما روبرو شد اما از بخت بد، تجربه اولش تلخ تمام شد….

فیلمی به نام فاتحین صحرا در کرمانشاه تصویربرداری می‌شد. سعید راد به این فیلم دعوت و سر صحنه رفت و چند نمایی هم بازی کرد، اما این فیلم به موقع اکران نشد تا سعید راد دلسرد شود و دوباره به محیط ورزش برگردد.

خداحافظ رفیق؛ سبیل و اسمی که نادری گذاشت

امیر نادری یک آبادانی خونگرم بود. سعید راد هم با برادران نجفی که آبادانی بودند، رفیق صمیمی و بلد رفاقت. امیر نادری که با سودای سینما به تهران آمده و شب‌ها روی نیمکت‌های فرودگاه مهرآباد می‌خوابید، به هر ضرب و زور خود را به عنوان عکاس به پروژه‌های سینمایی وارد کرد و بعد از «قیصر» و «رضا موتوری» کنار کیمیایی، سرمایه‌ای جمع کرد تا اولین فیلمش را بسازد.

سال ۱۳۴۹ مهم‌ترین خبر مندرج در نشریات ایران خبر دزدی از یک جواهرفروشی بود. سارقین در مشهورترین خیابان تهران یعنی فردوسی و از داخل اتاق یکی از مشهورترین هتل های وقت تونلی به جواهرفروشی معروف زده و طلاها را سرقت کردند. امیر نادری می‌خواست همین قصه را بسازد و سعید راد انتخاب او بود، کنار ذکریا هاشمی و وجستا و شهیار قنبری و فرهاد و منفردزاده و زرین دست که همگی جوان بودند و دنبال راهی برای رسیدن به شهرت….

روزی که این ورزشکار جوان پذیرفت وارد سینما شود، حسابی دودل بود. از تجربه قبلی گرفته تا نظرات امیر نادری که برایش عجیب بود! نادری خواسته بود اسمش را سینمایی کند و احمد حق پرست تبدیل شد به «سعید راد»، او صورتش را می‌تراشید اما نادری خواست سیبیل بگذارد!

وقتی سال ۱۳۵۰ خداحافظ رفیق اکران شد، سعید راد تمام تلخی‌های زمان فیلمبرداری را فراموش کرد. روزهایی که با یک پیکان، کل فیلم پشت و جلو دوربین باری روی دوش چند نفر بود. پول تمام می‌شد و از بهروز وثوقی گرفته تا مسعود کیمیایی کمک می‌کردند تا فیلم تمام شود. تهیه کننده عوض شد و … اما فیلم جوایز معتبر را درو کرد و سینمای سیاه خیابانی متولد شد….

سوپر استار؛ جایزه سپاس در حضور بهروز وثوقی

از اکران خداحافظ رفیق تا اکران «تنگنا» تنها دو سال فاصله بود. در این دو سال سعید راد چند تجربه بیرون از تهران هم داشت اما به شدت مقابل ورود به سینمای تجاری و بدنه مقاومت می‌کرد. وقتی تنگنا اکران شد و جایزه سپاس بهترین بازیگر سال در حضور بهروز وثوقی به سعید راد رسید، او انگار مزد تمام مقاومت‌هایش را گرفته بود.

سعید راد تبدیل شد به یک سوپر استار سینما که شاهکاری چون «صبح روز چهارم» را در کارنامه داشت اما هنوز یک مشکل وجود داشت، در آن زمان پخش کننده‌هایی که برای شهرستان‌ها از تهران فیلم می‌بردند توجهی به فیلم‌های سعید راد نداشتند، چرا که اسم او در شهرستان به اندازه بیک ایمانوردی هم نمی‌فروخت!

تهیه کننده‌ها با توضیح شرایط، سعید راد را مجبور به ورود به سینمای تجاری کردند. با این هدف که نامش در شهرستان‌ها هم باعث کشاندن مردم به سینما شود و از این طریق فیلم‌های مورد علاقه سعید راد هم خریداری و اکران و دیده شود.

به این ترتیب تا سال ۱۳۵۷ و وقوع انقلاب اسلامی سعید راد همه رکوردها را در میان ستاره‌های اول ایران شکست، بیشترین فیلم در نقش اصلی در مقام یک ستاره پولساز و مشهور در کمترین زمان ممکن…

مرد اولین‌ها؛ از تعطیلی فیلمبرداری تا شوخی علی پروین

سعید راد در دهه ۵۰ و در اوج و شهرت بازیگری دست از پرسپولیس برنداشت. در تمام بازی‌های این تیم و تا آنجا که وقتش اجازه می‌داد، به عنوان یک تماشاگر حاضر بود و اتفاقاً شوخی علی پروین با او از همین جا شکل گرفت. علی آقا می‌گفت: «هر وقت سعید راد به تماشای بازی پرسپولیس می‌آید ما می‌بازیم! نگذارید بیاید!»

سعید راد اولین ستاره سینمای خیابانی بود. او بعدها در سایر ژانرها نیز توانایی خود را به رخ کشید. اولین تاره‌ای شد که حاضر به بازی در نقش‌های موازی با سایر ستاره‌ها شد و همزمان در همه نوع کاراکتر و فیلم خود را به چالش می‌کشید. آن هم در روزگاری که سایر ستاره‌ها ترجیح می‌دادند در همان کاراکتر امتحان پس داده باقی بمانند.

اولین ستاره ای که بخاطر فوتبال فیلمبرداری را تعطیل کرد! عادت به دیدن بازیهای پرسپولیس در هر شرایط و هر جای دنیا که تا روز آخر زندگی نیز همراه او بود.

و در سال ۱۳۵۷ او با بازی در «سفر سنگ» ساخته مسعود کیمیایی اولین بازیگر و نقش اول اولین فیلمی شد که در کره زمین، وقوع یک انقلاب و دگرگونی در یک کشور را پیش بینی کرده است….

ویولن خوش دست؛ تنگنای بلاهای واقعی برای علی خوشدست

سال‌ها بعد وقتی سعید راد به کشور برگشت، در یک گفتگوی طولانی و یک ویژه نامه مفصل با هوشنگ گلمکانی در مورد کارنامه‌اش صحبت کرد. فقط در مورد یک فیلم یعنی تنگنا، کتاب‌ها نوشته شد و خاطراتی عجیب و غریب از سعید راد که هنوز هم غیر قابل تصور است.

به همین یک نمونه توجه کنید تا ببینید سعید راد برای رسیدن به جایگاهش چه زحمتی کشید. در فیلم تلخ تنگنا تمام صحنه‌ها واقعی بود، از صحنه افتادن در میان آشغال‌ها تا کتک خوردن در سالن بیلیارد و فرار در کوچه‌های پایین شهر در هوای سرد زمستان اما شاهکار فیلم صحنه‌ای است که «علی خوشدست» می‌خواست به پشت وانت برسد و امیر نادری بدون هماهنگ کردن با سعید راد، به راننده گفت که به حرکتش ادامه دهد! تمام آسیب‌هایی که در آن صحنه‌ها باعث باند پیچی سر و دست سعید راد شد، حقیقی بود نه حقه سینمایی….

سعید راد در همان کتاب جمله‌ای را به تاریخ هنر ایران هدیه داد که هنوز مورد استفاده همه هنرمندان است. او گفت: من بازیگر مثل یک ویولن خوش دست هستم در اختیار کارگردان، اگر او بلد باشد از من صدای خوب در می‌آورد و اگر نابلد باشد، قژقژ صدا روی اعصاب همه است…

اوج یک عقاب؛ قاب آخر فردین و ناصر ملک مطیعی

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شرایط سینما دچار تلاطم زیادی شد. با آغاز دفاع مقدس در سال ۵۹ ادامه کار برای چهره‌های مشهور سینمای قبل انقلاب غیر ممکن شد و سعید راد تنها استثنا در میان نامداران بود که به کار خود ادامه داد.

با اکران «برزخی‌ها» سعید راد کنار فردین، ناصر ملک مطیعی و ایرج قادری، یک قاب جاودانه و ابدی را ساخت که هنوز هم در تاریخ ایران بی تکرار است. چهار ستاره نقش اول کنار هم در یک فیلم… قصه مردمان یک روستای مرزی که مقابل تهاجم بیگانه می‌ایستند و فرمانده ژاندارمری کنار متهمانی که قصد فرار از کشور را دارند، در دفاع از خاک به شهادت می‌رسند.

این فیلم خداحافظی فردین و ملک مطیعی از بازیگری بود و آخرین تصویر آنها روی پرده نقره‌ای، ایرج قادری هم سال بعد (1362) با دادا آخرین تصویر را تجربه کرد اما در همان سال سعید راد که فیلم مرز و عبور از میدان مین را قبلاً داشت، با «دادشاه» گیشه‌ها را فتح کرد.

و سپس رسیدیم به عقاب‌ها، شاهکار ساموئل خاچیکیان، فیلمی که هنوز هم رکوردهایش دست نخورده باقیست. پربیننده‌ترین فیلم تاریخ سینما با بیش از ۸ میلیون تماشاگر در اکران اول! فیلمی که ۳۰ سال بعد هم در سینماهای لاله زار اکران می‌شد و هنوز می‌فروخت! آن هم با پخش هر ساله از تلویزیون!

با بلیط ۵ و ۱۰ ریالی سینما عقاب‌ها میلیون‌ها تومان فروخت و متاسفانه همین موفقیت میخ آخر شد بر تابوت حضور سعید راد در سینمایی که مدیرانش مخالف ذات سینما یعنی «دیده شدن» آدم ها بودند….

ناخدای مظلوم؛ شاهکار تقوایی به داریوش ارجمند رسید

از بعد عقاب‌ها سعید راد دیگر نتوانست کار کند. او حتی برای ناخدا خورشید ناصر تقوایی قرارداد بست و تمرین کرد، نقشی که بعداً به داریوش ارجمند رسید و باعث شهرت او شد. اما بصورت غیر رسمی از سوی مسئولان وقت ارشاد به تهیه کننده‌ها می‌گفتند این بازیگر نباشد….

از ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۷ سعید راد در حالی که با عقاب‌ها روی پرده سینما بود، در حالی که ناخدا خورشید ساخته و تمام جوایز را درو کرد، ناخدای مظلوم و غریبی بود که در نهایت مجبور به جلای وطن شد. نمی دانست مشکل چیست اما هر کار می توانست کرد و نشد. یک روز از خواب برخاست و وقتی دید دیگر زورش به درهای بسته نمی‌رسد، چمدانش را بست و از ایران رفت….

هجرت و غربت؛ اشک های پستچی پشت صحنه فیلم

از ۱۳۶۷ تا ۱۳۸۱ سعید راد ۱۴ سال در غربت تلخی‌های زندگی را تجربه کرد. او خودش را به کانادا رساند و آنجا همه جور شغلی را داشت، از کار در هایپر مارکت تا رانندگی کامیون و البته رساندن بسته‌های پستی یا به قول امروزی‌ها پیک…

تلخ‌ترین ضربه به او در همین شغل وارد شد. روزی که بسته‌ای را در تورنتو به ساختمان آدرس رساند و نگهبان گفت باید بالا بروی و بسته را به صاحبش برسانی. سعید راد وقتی وارد طبقه مورد نظر شد، دوربین‌ها و پروژکتورها را دید و صدای کارگردان که ابتدا اکشن و سپس کات داد.

اشک‌های سوپراستار در سیاهی پشت صحنه را تجسم کنید، وقتی که بسته را به دست صاحبش رساند او پرسید: چرا گریه می‌کنی؟ سعید راد چه داشت که بگوید؟ بگوید من مشهورترین ستاره سینما در کشورم بودم و حالا اینجا چه می کنم؟ هنوز رکورد فروش فیلم‌هایم دست نخورده باقیست چرا باید در غربت پستچی باشم و سرنوشت مرا به پشت صحنه فیلمی برساند؟

برنده دوئل؛ پاداش ایستادگی کنار وطن

سال‌های غربت با همه درس‌هایی که داشت کمر سعید راد را خم نکرد. او دست از ورزش نکشید و به کشورش هم پشت نکرد. در تمام آن سال‌ها پیشنهادات رنگ و وارنگ بازی در تئاترهای لس آنجلسی پشت در خانه سعید راد تلنبار می‌شد. تلویزیون‌های ماهواره ای از دهه ۷۰ راه افتاده و دستمزدهای خوبی برای حضور او در برنامه‌های نوروزی می‌دادند.

اما سعید راد حاضر به قبول حضور در پروژه‌هایی که ضد کشور و مردمش بودند، نشد. او ترجیح داد یک شهروند ساده باشد و به سختی زندگی کند اما همرنگ جماعت نشود و به پاس همین ایستادگی، زمانی که در دولت خاتمی درها باز شد سعید راد هم با اولین پرواز برگشت.

احمدرضا درویش از نسل فیلمسازان دفاع مقدس، قصه‌ای داشت در آبادان روزهای جنگ و سعید راد با بازی در این نقش بازگشتی درخشان به پرده نقره‌ای داشت. او دوئل اصلی با سرنوشت را برد و کنارش کامبیز دیرباز و پژمان بازغی هم به شهرت رسیدند. انگار همه چیز دوباره درست شده بود، به استثنای زخمی که روح هنرمند را آزرده و سال‌هایی که از اوج جوانی و پختگی او که هدر رفته بود….

کارنامه؛ نادیده ها و نساخته ها

رسم است که در بیوگرافی نویسی برای هنرمندان جای مهم را به کارنامه او اختصاص می‌دهند. سعید راد در سینمای قبل انقلاب به عنوان یک ستاره آثار بسیاری در انواع ژانرها داشت که اغلب نیز در گیشه موفق بودند. فیلم‌های روشنفکری، سینمای خیابانی، درام، کمدی، اکشن، شهری و بیابانی و جوایز جشنواره‌های مهم را گرفت.

پس از انقلاب و در بازگشت دوباره نیز همین مسیر را ادامه داد. آثار درخشان دهه ۶۰ و سپس حضور دوباره در دهه ۸۰ و ۹۰ و البته به تلویزیون هم آمد، از «در چشم باد» تا «سرزمین مادری» و در کنار این آثار او در سینما هم فعال بود و البته مثل همیشه سختگیر و سخت پسند. نتیجه، کارنامه‌ای است که آرزوی بسیاری شده، با آثاری قابل دفاع و درصد خطای کم، مگر می‌توان هنرمندی را یافت که اثر ضعیف در کارنامه‌اش نباشد؟

اما کارنامه سعید راد خیلی بیشتر از آثار خلق شده، آثار نساخته دارد و خیلی بیشتر از درخشش و دیده شدن، نادیده ها…..

نوه قهرمان؛ اتهام زشت به برانکو

سعید راد یک پرسپولیسی بود و یک پرسپولیسی ماند. در زمان برانکو و در تیمی که او ساخت و ۵ قهرمانی متوالی را آورد، نام سعید راد هم به پرسپولیس تا همیشه گره خورد. او که خود فوتبالیست نبود و هرگز نتوانست پیراهن تیم محبوبش را بپوشد، شاهد درخشش نوه‌اش در تیم پرسپولیس بود.

فصلی که پنجره نقل و انتقالاتی پرسپولیس بسته و برانکو تنها با ۱۴ بازیکن قهرمان لیگ شد و به فینال آسیا رسید، سعید راد یکی از نزدیک‌ترین دوستان او بود. خیلی وقت‌ها کنار هم دیده می‌شدند و آدام همتی – نوه سعید راد – در تیم برانکو بازی می‌کرد که خیلی‌ها شایعه کردند به خاطر رفاقت با سعید راد، برانکو او را بازی می‌دهد!

یک شایعه زشت، نه سعید راد اهل پارتی بازی و رانت بود و نه عشق او به پرسپولیس اجازه می‌داد چیزی خلاف صلاح تیم محبوبش بخواهد و برانکو هم اگر اهل توصیه پذیری بود که موفق به ساختارسازی نمی‌شد…

زندگی طوفانی؛ مشهورترین زوج ایران

سعید راد ر نیمه نخست دهه ۵۰ شمسی چهره محبوب رسانه‌ها بود. در روزگاری که اینترنت و گستردگی تلویزیون به شکل امروز نبود، همه علاقمندان به هنر و ورزش یک هفته صبر می‌کردند تا مجله محبوبشان روی کیوسک بیاید.

در دوران اوج سلطنت مجله‌های جوانان و زن روز، مجله‌های تخصصی سینما مثل فیلم و هنر و مجلات اجتماعی مثل فردوسی، سعید راد پرطرفدارترین هنرمند برای عکس جلد در همه تخصص ها بود.

و در این دوره هم او بنیانگذار یکی از اولین‌ها شد. این سعید راد بود که در عکس‌های مشترک با ستاره‌های فوتبال روی جلد مجلات و در پوستر وسط آنها، راهی را باز کرد که بعدها سایر ستاره‌های سینما و موسیقی نیز به آن ادامه دادند.

وقتی خبر ازدواج سعید راد و نوش آفرین – خواننده و ستاره سینمای وقت – منتشر شد، آنها برای دوره‌ای مشهورترین زوج ایران بودند. حاصل این ازدواج یک فرزند بود که بعدها به سرنوشتی تلخ دچار شد….

سعید راد از ازدواج دیگرش صاحب یک پسر (سام) و یک دختر (نگاه) بود که در کانادا زندگی می‌کنند. آدام همتی نوه دختری اوست، دختری که از همین نامگذاری او مشخص می‌شود در چه خانواده فرهیخته و اهل فرهنگی رشد کرده است. اسمی که همین امروز هم کمیاب است، چه رسد به نیم قرن پیش….

تسلیت به خانواده؛ از ورزش و رسانه تا سینما و هنر

فوت سعید راد از آن دسته درگذشت‌هایی است که تا همیشه باور نخواهد شد. آوردن کلمه مرحوم قبل از اسم او یا خدابیامرز پس از نامش، از آن  ترکیب‌های نچسب است که لااقل در خبر ورزشی طرفدار ندارد.

سعید راد یکی از ما بود، درست مثل حمید شیرزادگان یا ناصر حجازی که مثل یکی از همکاران ما در تحریریه خبر ورزشی، در تمام جشن‌ها و مناسبت‌ها و گردهمایی‌های خانوادگی و داخلی، از اولین کسانی بود که خود را به ساختمان روزنامه می‌رساند و کنار بچه‌ها می‌نشست….

سعید راد یک کارشناس فوتبالی بود که از بسیاری همکاران ما بیشتر در مورد فوتبال می‌دانست. وقتی بحث تخصصی می‌شد، نظرات او غیر قابل انکار بود. ما او را به چشم یک ابر ستاره سینما نمی‌دیدیم، برای ما او یک همکار و عضوی از خانواده خبر ورزشی بود که تا همیشه خاطراتش در ذهن همکاران باقیست….

و البته که حضور چند دهه‌ای او کنار پرسپولیس، او را یکی از اعضای ثابت خانواده ورزش و فوتبال هم کرده است. سعید راد در زندگی شخصی یک ورزشکار حرفه‌ای بود، به شدت با سیگار مخالف و هر روز کیلومترها می‌دوید، به باشگاه بدنسازی می‌رفت و اهل شنا بود. این سال‌ها که بیشتر وقتش را در شمال زندگی می‌کرد، تمام اهالی منطقه خاطراتی ثابت از دویدن‌های او در جنگل و نرمش لب ساحل دارند، یک عضو خانواده ورزش و در نهایت سینما و هنر که شغل سعید راد بود….

آغاز و پایان با مردم

سعید راد متولد ۴ آبان بود و امروز اول مرداد ۱۴۰۳ تنها ۹۶ روز تا جشن تولد ۸۰ سالگی او باقی مانده بود که خبر پروازش رسید. عقاب‌ها در اوج می‌روند و تصویری که از سعید راد در حافظه رسانه‌ها و مردم ماند، همان تصویر ورزشکار آماده و ستاره خوشتیپی بود که همیشه می‌دیدیم…

امروز خبر درگذشت سعید راد رسید و باعث سوگواری بسیاری از مردمی شد که چه از جنبه ورزشی و چه از جنبه هنری، او را دوست داشتند. خانواده پرسپولیس، خانواده رسانه، خانواده سینما و خانواده تاریخ و ادبیات، عزادار از دست دادن ستاره ای بزرگ شدند. یک عزای ملی و بزرگ…

خداحافظ رفیق

تا همیشه در قلب ما

نامت باقی

یادت جاری

و جایت خالی…

خداحافظ رفیق ... /  خوش دست سینما و خوش قلب ورزش رفت

تیتر برگرفته از نام فیلم ماندگار امیر نادری؛ خداحافظ رفیق با بازی درخشان سعید راد…

source