در سریال، بازیها و رمانهای ویچر، داستان گرالت آو ریویا را دنبال میکنیم. گرالت یک ویچر است و در این دنیا، ویچرها، هیولاکشهای استخدامی به حساب میآیند. هر ویچر پیش از این که با این نام شناخته شود یک پسر بچه بود که به گونهای مسیرش به یکی از مدارس ویچر کج شده است و پس از پشت سر گذاشتن آموزشهای سخت و فراوان و آزمون علفهای مرگبار، سرانجام تبدیل به یک هیولاکش استخدامی میشود.
سریال The Witcher سرویس نتفلیکس به عنوان تلاشی برای برگرداندن رمانها به یک ساختهی نمایشی به شمار میآیند. ولی بازیها چه؟ آیا بازیها با رمانها پیوندی دارند؟ البته که کمترین ارتباطشان الهام گرفتن است اما آیا بازیها همچون سریال تنها یک برگردان از رمانهای ویچر محسوب میشوند یا پیوند دیگری نیز وجود دارد؟
پیش از این که دربارهی پیوند بین بازیها و رمانهای ویچر بگوییم، بهتر است کمی در مورد کتابها توضیح دهیم. اگر نوشتار ترتیب خواندن کتابهای ویچر را مطالعه کرده باشید، میدانید که بخش بنیادین این آثار «حماسهی ویچر» نام دارد. حماسهی ویچر روی پیوند بین گرالت و دخترخواندهاش، سیری، متمرکز است.
ماجرای حماسهی ویچر، گرالت و سیری را در سراسر «قاره» به نمایش میکشد و حتی فراتر از آن میرود. این دو شخصیت در کنار همپیمانان، همراهان و دوستان خود درگیر چالشهای فراوانی میشوند؛ از موجودات پلید و هیولاها گرفته تا جادوگران، نژادهای گوناگون پراکنده در سراسر قاره، پادشاهان، فرمانروایان و حتی واید هانت.
حماسهی ویچر در پنج کتاب جریان دارد و با عنوان The Lady of the Lake به انتها میرسد. پایان این روایت نیز کم و بیش آشکار و مشخص است.
اسپویل پایان حماسهی ویچر
این جایگاهیست که حماسهی در آن تمام میشود و تا به امروز واپسین نوشتهی آندژی ساپکوفسکی از نظر زمانی در دنیای ویچر به شمار میآید. اکنون برمیگردیم به پرسش ابتدایی خود: بازیهای ویچر چه پیوند و ارتباطی با رمانها دارند؟ برای پاسخ باید گفت که بازیهای ویچر در واقع ادامهی رمانها هستند. ماجرای گرالت، ینیفر، سیری و دیگر شخصیتهایی که در کتابهای ویچر با آنها آشنا شدیم در بازیهای ساختهی سیدی پراجکت به پیش میروند.
البته باید گفت که خود آندژی ساپکوفسکی به عنوان پدیدآورنده و نویسندهی رمانهای ویچر در نوشتن داستان و روایت بازیهای سیدی پراجکت دخالتی نداشته است. برای همین نیز شاید برخی، داستانهای بازیها را کنون به شمار نیاورند. اما در هر صورت، این ساختههای سیدی پراجکت دنبالهروی داستان کتابها محسوب میشوند.
باید اشاره کرد که این استودیوی بازیسازی لهستانی برای پیشگیری از سردرگمی کسانی که کتابهای ویچر را نخواندهاند (کتابهای آندژی ساپکوفسکی تا پیش از انتشار بازیها به شکل رسمی به زبان انگلیسی برگردان نشده بودند و مخاطبان فراوانی در جهان به آنها دسترسی نداشتند) ایدهی زیرکانهای را برای روایت خود برگزید.
اگر بازیهای The Witcher و The Witcher 2: Assassins of Kings تجربه کرده باشید، میدانید که گرالت به عنوان پروتاگونیست سری در این ساختهها دچار فراموشی شده است و افراد و رویدادهای فراوانی از گذشتهاش را به یاد ندارد. بدین گونه، پلیرها بدون این که نیاز به دانستن همهچیز از کتابها و رمانهای ویچر داشته باشند، میتوانند به سادگی به تجربه بازی بنشینند.
تازه در پایان The Witcher 2: Assassins of Kings است که گرالت خاطرات خود را به دست میآورد و در طی The Witcher 3: Wild Hunt شاهد گرالتی هستیم که همهچیز را به یاد دارد. به این ترتیب نیز راه برای پیوندهای بیشتر با رمانها و حضور شخصیتهای بیشتر از کتابها هموارتر میشود.
نباید از یادآوری این نکته نیز گذشت که برخی از رویدادهای کتابها الهامبخش ماجراهایی مشابه در بازیها نیز بودهاند؛ از شکار برخی هیولاها تا بعضی اتفاقات کم و بیش شبیه به هم. از بازگشت شخصیتهای رمان به بازیها گفتیم ولی بعضی از مکانهایی که گرالت در طول کتابها به آنها سر میزند در طی بازیها نیز دوباره مورد استفاده قرار میگیرند.
پس اگر بازیهای ویچر را بازی کردهاید و دوست دارید بیشتر دربارهی گذشتهی گرالت و شخصیتهای مربوط به او بدانید، رمانهای ویچر بهترین خاستگاه برای شما خواهند بود. سریال The Witcher نتفلیکس با ایدهی اقتباس مستقیم از کتابها آفریده شد ولی به مرور از روایت رمانها فاصله گرفت؛ به میزانی که شاید تناقضات پررنگی در این ساخته با بازیها ببینیم. پس انگار The Witcher نتفلیکس چندان مناسب این کار نباشد.
از سوی دیگر نیز اگر کتابها را خواندهاید ولی میخواهید بدانید که رویدادهای آتی برای گرالت آو ریویا، ینیفر آو ونگربرگ و سیریلا چیست و چه سرنوشتی برای آنها رقم خواهد خورد، به مهارتهای بازی کردن خود بیفزایید تا بتوانید خودتان سری بازیهای ویچر را تجربه کنید.
source